عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 655
نویسنده : نوری

قصه عشق بیژن و منیژه (به روایتی)

در میان افسانه ها ی ایرانی یا بهتر است بگوییم افسانه هایی که در حوزۀ فرهنگ و تمدن ایرانی  رواج دارند،"افسانه های عا شقانه "از جایگاه خاصی برخوردارند. مردمان این حوزه که گسترۀ آن از آمودریا تا شبه قاره هند و از آنجا تا آسیای صغیر را در برمی گیرد،  سده های طولانی چنین افسانه هایی را دوست داشته و آنها را سینه به سینه حفظ و نقل کرده اند. در مقایسه با غرب بایدگفت که مردم مشرق زمین بویژه مردمی که در حوزۀ فرهنگ و تمدن ایرانی می زیسته اند ، علاقۀ بیشتری به تدوین و اشاعۀ افسانه های عاشقانه داشته اند. علاقه مردم ایران به این افسانه ها به گونه ای است که بسیاری از سرگذشت های واقعی جوانان واله و شیدا ، به افسانه هایی با روایت های متعدد تبدیل شده اند که از جملۀ آنها می توان به مواردی از این سرگذشت ها در خراسان ، خوزستان و گیلان اشاره کرد.


علاقۀ مردم به این گونه افسانه ها و رواج گستردۀ آنها ، زمینۀ مناسبی فراهم کرده است که تأثیر معینی بر سایر گونه های ادب شفاهی بر جای گذاشته است . برای مثال با استناد به داستان عاشقانه  لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین ، چندین مثل  ساخته شده است . همین علاقه سبب شده است تعداد قابل توجهی از شاعران بر جستۀ ما با بهره گیری از این افسانه ها ، به آفرینش ها ی سترگی دست بزنند که از نمونه های برجسته آن می توان به داستان های بیژن و منیژه فردوسی و خسرو و شیرین نظامی اشاره کرد.
اما افسانه های عاشقانه چگونه افسانه هایی  هستند ؟ آیا می توان به صرف وجود مناسبات عاشقانه در افسانه ای ، آن را افسانۀ عاشقانه نامید؟ افسانۀ عاشقانه به افسانه ای گفته می شود که عشق و مناسبات ناشی از آن در مرکز افسانه باشد ، به گونه ای که حذف  موضوع عشق موجب اخلال جدی در افسانه شود و آن را بی معنی و مفهوم کند . مطالعۀ دقیق افسانه های عاشقانۀ ایرانی نشان می دهد که این افسانه ها ویژگی های معینی دارند ، ویژگی هایی که آنهارا از افسانه های ملت های همجوار ، مانند مردم عرب ، متمایز می کند.  یکی از این افسانه های دیرین که در شاهنامه آمده است افسانه  بیژن و منیژه است.
با کمی دقت در آثار بزرگ ادبی می توان دریافت که زنان در شاهنامه فردوسی از جایگاه مشخص و معلومی برخوردار هستند. فردوسی در جای جای شاهنامه از زنان مختلفی سخن به میان آورده و نقش های متفاوتی را برای ایشان برشمرده است. یکی از زنان نامدار و محبوب شاهنامه منیژه است.قصه زندگی منیژه و ماجرای وی با بیژن یکی از داستان های عاشقانه شاهنامه است.
فردوسی خود چنان پرشور از داستان منیژه و بیژن می سراید که یکی از زیباترین و لطیف ترین قصه های عشق را در ذهن خواننده به تصویر درمی آورد.

منیژه دختر جوان و زیبای افراسیاب پادشاه توران در نزدیکی مرز ایران جشنی به پا می کند ولی دل جستجو گر او تنهاست و به دنبال همدل و همراهی می گردد. در این حال منیژه دلاوری را می بیند که از دور تماشاگر اوست.جوان دلاور بیژن فرزند گیو ، نوه دختری رستم است. او به فرمان کیخسرو پادشاه ایران و به همراه گرگین به آن سرزمین آمده است و پس از نبردی دشوار با گرازان آهنگ برگشت دارد.گرگین به خاطر حسد، بیژن را از بازگشتن به ایران منصرف می کند و او را برای ماندن در مرز و تماشای جشن تورانیان ترغیب می کند. بیژن نیز لباس جنگی پوشیده و به اردوگاه آنها می رود . منیژه با دیدن وی دل به مهر او می بازد و پس از جستجوی فراوان نام و نشان وی را می یابد.سپس با بیژن صحبت می کند و بیژن خود را این چنین معرفی می کند:
من بیژن گیو هستم که از ایران به جنگ گرازان آمده ام، شهر من شهر آزادگان یعنی ایران است. چون بیژن قصد بازگشت می کند ، منیژه وی را بی هوش کرده و به قصر خود می برد.بیژن وقتی به هوش می آید خود را در قصر منیژه می بیند و سخت متحیر می شود.


گرسیوز سردار تورانی از بودن پهلوانی ایرانی در کاخ دختر افراسیاب آگاه می شود و این خبر را چنان به گوش افراسیاب می رساند که خشم آن پدر تاجدار را بر می انگیزد و افراسیاب  فرمان دستگیری بیژن را به گرسیوز می دهد.گرسیوز با سپاه خود به قصر منیژه یورش می برد و با حیله و نیرنگ بیژن را به بند می کشد و نزد افراسیاب می برد. افراسیاب نخست حکم به دار کشیدن بیژن را می دهد . سپس با پادر میان گذاشتن «پیران ویسه » دستور به چاه انداختن وی را صادر می کند.
منیژه چون دلدار خویش در چاه می بیند زار می گرید  و با محبوب خود در چاه سخن می گوید و لحظه ای او را تنها نمی گذارد . گرگین از کار خود نادم و پشیمان می شود و به جست وجوی بیژن  می پردازد اما او را نمی یابد . سرانجام سرافکنده سوی ایران باز می گردد و به گیو و رستم از ناپدیدی بیژن در جنگ گرازان خبر می دهد.رستم و گیو که به دلاوری بیژن اطمینان داشتند چنان خبر نادرستی را نمی پذیرند و سرانجام رستم در لباس یک بازرگان ایرانی به مرز ایران و توران می رود تا بیژن را پیدا کند. منیژه چون از عبور بازرگان ایرانی آگاه می شود خود را به او می رساند تا شاید نشان و خبری از سپاه ایران برای نجات بیژن بیابد. سرانجام رستم به منیژه اعتماد کرده و انگشتری خود را به او می دهد تا درخوراکی نهاده و در چاه بیندازد، منیژه نیز چنین می کند و بیژن با دیدن انگشتر رستم شادمان و امیدوار می شود. دیری نمی گذرد که رستم یه یاری وی آمده و او را نجات می دهد و آماده جنگ با افراسیاب می شود. رستم به همراه دیگر دلاوران ایرانی سپاه افراسیاب را شکست داده و منیژه همراه بیژن به ایران می آید و سخت مورد استقبال کیخسرو قرار می گیرد و کیخسرو هدایای نفیسی به آنها می دهد. و بدین سان دوره رنج و محنت منیژه به پایان رسیده و در کاخ پادشاه ایران قدر و منزلتی می یابد.
منیژه یک زن ایرانی نبوده که دلباخته جوانی تورانی شده و از اصل و نسب خویش چشم پوشیده باشد، بلکه او دختر پادشاه توران دشمن ایران زمین است که به خاندان دشمنان ایران پشت کرده و رو به سوی ایران آورده است. عشق او موجب جوشش و حرکتی نو  و تازه از مرحله ای تیره به مرتبه ای روشن گشته است. او از ناپاکی سرزمین پدری روی گردانیده و با همه بی پروایی در عشق حرکتی رو به سوی تعالی داشته است، از این رو فردوسی وی را در ردیف زنان نامدار و محبوب شاهنامه جای داده است


تاریخ :
بازدید : 577
نویسنده : نوری

 

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

 او که هرگز نتوان یافت همانندش را

  قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

 مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

www.3dghe.blogsky.com

ziba

 تو نمی خواهی عزیزت بشوم زور که نیست

 یا نگاهم بکند چشم تو ، مجبور که نیست

 شده یک روز بیایی به دلم سر بزنی ؟؟

 با توام ...! خانه ی تنهایی من دور که نیست

 آنکه با دسته گلی حرف دلش را میزد

 پردرد است، ولی مثل تو مغرور که نیست

 نازنین ! عشق که نه، اخم شما قسمت ماست

 عاشقی های تو با این دل رنجور که نیست

 تو مرا دیدی و از دور به بیراهه زدی

 تو نگو نه ٬ دل دیوانه ی من کور که نیست !!

 خواستم دل بکنم از تو ولی حیف نشد

 لعنتی غیر تو با هیچ کسی جور که نیست

 مشکل اینجاست نگفتی تو به من ٬ می دانم

 تو نمی خواهی عزیزت بشوم ... زور که نیست!

 

 linha2

بودنت حس عجیبی ست که دیدن دارد

 ناز چشمانِ قشنگ تو کشیدن دارد

 چشم تو ریخته بر هم منِ معمولی را

 یک نگاه تو به من، جامه دریدن دارد

رفتم که درین شهر نبینی اثرم را

لب های ترک خورده و چشمان ترم را

حاجت به رها کردنم از کنج قفس نیست

ای قیچی تقدیر مچین بال و پرم را

تنها شدم آن قدر که انگار نه انگار

با آینه آراسته ام دور و برم را

فردا چه طلب می کند آن یار که دیروز

دل برده و امروز طلب کرده سرم را

من ماهی دریایم و دل تنگم از این تُنگ

ای مرگ به تعویق میفکن سفرم را 

barrinhas29

هر چقدر(مغرور)

هر چقدر باهوش !

هر چقدر پولدار !

هر چقدر جذاب !

هر چقدر زیبا !

هر چقدر با قدرت !

هر چقدر مرد !

درســـــــــت...

اما گاهی ...

برای فتح یک وجب از جغرافیای قلبــ زنـــ

باید به زانو بیفتی...!!!

barrinhas9

زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش ...
زیاد که خوب باشی دل
آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ،

به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …

44

پس از آفرینش آدم،خدا گفت به او:


نازنینم آدم، باتورازی دارم! اندکی پیشتر آی !

آدم آرام و نجیب،آمد پیش..

زیرچشمی به خدا مینگریست ...

محو لبخند غم آلودخدا ، دلش انگار گریست.

نازنینم آدم، (قطره ای اشک زچشمان خداوند چکید)

یاد من باش … که بس تنهایم ...

بغض آدم ترکید ... گونه هایش لرزید، به خداگفت :

من به اندازه ی .…

من به اندازه ی گلهای بهشت ..… نه …

به اندازه عرش ... نه .… نه

من به اندازه ی تنهاییت،ای هستی من


دوستدارت هستم...


آدم،کوله اش رابرداشت


خسته و سخت قدم برمیداشت …


راهی ظلمت پر شور زمین .

زیرلبهای خدابازشنید…

نازنینم آدم …

نه به اندازه ی تنهایی من …

نه به اندازه ی عرش…

نه به اندازه ی گلهای بهشت...

که به اندازه یک دانه گندم،

تو فقط یادم باش،

نازنینم آدم… نبری از یادم.

 

42

 

 سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم

تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست…….!! ولی نمیشه داشت……!!!!!

 درد داره که همیــــــــــــــــــشه اونـــــــی که تو خیــــالته بی خیالتـــــــــــــــه. .

ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط، یا جای غلط بودیم در زمان دُرست! و همیشه همین‌گونه همدیگر را از دست داده‌ایم… مون پلاس پل استر

 

هیچ وقت یکی را با همه ی ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺵ ! ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ … “هاراکی موراکامی”

 بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز ! غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ، در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی … !!

 

 

تقویم های جهان ندارد…

میانِ برگ ریزان ِخزان،
وسط چله ی زمستان
 می بینی نوشته اند بهار!
آن لحظه که تو….خندیدی

 

 

تاریخ :
بازدید : 742
نویسنده : نوری

 

نيش و نوش (( عشق )) در شاهنامه

دكتر ابوالفتح حكيميان

در سالهايي كه نوشتن گفتارهاي مختلف راديوئي در راديو ايران نصيبم شده بود در برنامة (( زن و زندگي ))  گفتاري داشتم به نام (( نقش زن داستانها )) كه به صورت يك ديالوگ كوتاه مدت ادبي ، تحرير ميشد و بعضا” مورد توجه شنوندگان – خاصه بانوان قرار ميگرفت . مأخذ داستانها همانگونه كه از اسم و عنوانش پيداست – دواوين شعرا و آثار برجستة نويسندگان ايراني بود و تا آنجا كه به خاطر دارم برنامة مورد تعهد ، اندكي بيش از يك سال در جريان اجرا قرار گرفت تا اندك اندك فروكش كرد و به خاموشي گراييد . امروز پس از گذشت بيش از ده سال وقتي براي تحرير مقالة حاضر به گنجينة يادداشتهاي پراكندة خود در برنامة مزبور مراجعه كردم با انبوهي داستان عاشقانه كه از (( شاهنامه )) برداشته شده بود برخوردم و با خود انديشيدم چند فقره از آنها را انتخاب كنم و در گستره‌اي بازتر و فراختر موضوع مقالة خود قرار دهم .

(( عشق )) در شاهنامه مانند افسانه‌هاي يونان و رم ، نه آسماني و دور از دست بشر خاكي ، بل كاملا” عيني و جسمي و ناشي از غريزة همسر جويي و هم بستر خواهي است و به همين سبب از يك سوي به زنان ، فرصت داده ميشود كه آزادانه و با صراحت تمام ، از دلدادگي و شيدايي خود سخن به ميان آورند و هرگاه پوشيدگي مانعي در اين مسئله باشد دايگان و نديمان و كنيزكان و پرستندگان – كه به هرحال در پيرامون زيبارويان وجود دارند – اين مهم را گردن ميگيرند و پيام آور و رابط ميان شيفتگان ميشوند . از سوي ديگر متأسفانه همه زنان شاهنامه نسبت به همسران و محبوبان خويش وفادار و مهربان نيستند و با آنكه برخي از آنان تا لحظات آخر عمر ، در كنار همسران خود مي‌زيند و هرگز سوداهاي ديگر در سر نميپرورانند و در غم و شادي همسران خويش شريك و به هرحال دمساز آنها هستند برخي نيز مثل هر بشر خاكي و ملموس ديگر پا از جادة عفاف بيرون مينهند و به انحراف اخلاقي سوق پيدا ميكنند .

داستانهاي عاشقانة شاهنامة فردوسي با تمام اين تلخيها و شيرينيها ، نوشها و نيشها از هر لحاظ كه بررسي شود ، جذاب ، دلنشين ، در عين گيرايي و فريبندگي و اميد آفريني ، نمايانگر بسياري روابط اجتماعي و اخلاقي روزگاراني است كه اگر هم مبناي آنها افسانه و تخيلات شاعرانه باشد به هرحال از تأثير زمان پرورش و پرداخت آنها بدور و بركنار نخواهد بود . من فكر نميكنم هنگامي كه رودابه مادر رستم دستان ، از زادان او رنج مي‌برده است و طبيبان با خوراندن مواد مكيف و مستي بخش ، او را بي‌خود و بي‌هوش كرده‌اند و با شكافتن پهلو ، كودك را به مانند اعمال (( سزارين )) امروز به دنيا آورده اند ، همه و همه زاييدة تخيلات و توهمات استاد طوس و مربوط به حوادث ماقبل تاريخ باشد بي‌آنكه همين (( عمل )) ، در عهد فردوسي ، معمول نبوده است .

بررسي اينگونه مسائل از ديدگاههاي مختلف طبعا” از حوصلة اين مقال – و هر گفتار كوتاه ديگر – بيرونست و اين جامعه شناسان و روانكاوانند كه ميتوانند با ديدي حساس و نافذ ، ماجراهاي عاشقانة شاهنامه را مورد مطالعه و بررسي قرار دهند و از اين رهگذر ، روابط اجتماعي و اخلاقي – و حتي گاهي سياسي و اقتصادي عصر استاد فردوسي و روشنتر سازند .

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیتصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 


تاریخ :
بازدید : 595
نویسنده : نوری

بيژن و منيژه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوران پادشاهي کيکاووس ، شاه خودکامه ي ايران زمين به پايان رسيده است و اکنون کيخسرو ، فرزند سياوش بر تخت سلطنت تکيه زده.کيخسرو پادشاهي دادگستر، رعيت نواز و مهربان  است.

يکي از روزهاي ارديبهشت به فرمان کيخسرو مجلسي ترتيب داده شد تا مردم رو در رو شکايت ها و صحبت هايشان را با پادشاه در ميان بگذارند. گيو و پسرش بيژن ، گودرز، گرگين و پهلوانان ديگر نيز حضور داشتند. يکي از شکايت ها مربوط به پيرمردي از آرمانيان بود .آرمانيان در اطراف مرز شمالي ايران و توران زندگي مي کردند. پيرمرد از وضع نابه سامان آن جا و حمله هاي رعدآسا و ويرانگر گرازان وحشي و حيوانات ديگر به مردم و مزارع شان سخن گفت.کيخسرو خشمگينانه به گرگين نگاه انداخت ؛ چون او مسئول رسيدگي به مرزها بود و پول هاي گزاف به بهانه ي اين امر از پادشاه مي گرفت. سکوت بر مجلس حاکم شد.همه ي سپهسالاران سر به زير افکندند. ناگهان بيژن، جوان شيرمرد ايراني برخاست و گفت:« پادشاها! اگر اجازه بفرماييد به آرمان زمين مي روم و نسل خوکان ديو صفت را بر مي اندازم.»همه به ويژه  "رُستم "به اين جوان علاقه مند بودند. شاه انديشيد و تصميم گرفت.

بيژن و گرگين اين کار را به گردن گرفتند.گرگين مردي کارکشته ، نيرنگ باز و بلدِ راه بود؛ ولي بيژن، جواني جوياي نام و کم تجربه.گرگين به آبروي از دست رفته اش مي انديشيد.آن ها پس از چهل شبانه روز به مرز ايران و توران رسيدند.سواراني نيز از پشتشان راهي شده بودند.

 

 

 

 


تاریخ :
بازدید : 620
نویسنده : نوری
 

 

http://s4.picofile.com/file/7734076448/phoca_thumb_l_Honari_15_.jpg

 

عشق در ادبیات فارسی

 

عشق در ادبیات فارسی از جنبه ی عشق حقیقی و عشق مجازی در شعر شاعران مورد بررسی قرار می گیرد.

 عشق ودیعه ای الهی است که در وجود انسان نهاده شده و با ذات و فطرت وی عجین شده و انسان پیوسته به دنبال معبود و معشوق حقیقی بوده است. مولانا می گوید:

ناف ما بر مهر او ببریده اند عشق او در جان ما کاریده اند

گفته شده که عشق راه رسیدن انسان را برای رسیدن به سعادت و کمال میسر می سازد و اساسا خداوند آدمی را خلق کرده تا عاشق باشد و تفاوت انسان با فرشته در اینست که فرشته از درک عشق عاجز است و عشق خاص انسان است و از روز ازل در وجود او نهاده شده است. بقول حافظ:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ی کرد رخت، دید ملک،عشق نداشت عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد

حسین بن منصور حلاج، عارف مشهور ایرانی جان خود را نثار عشق الهی می کند و شاعران در اشعار خود از او اینچنین یاد کرده اند

در مدرسه کس را نرسد دعوی توحید منزلگه مردان موحد سردار است

گفت آن یار کزو شد سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

حافظ

ریشه ی عشق را از " عشقه" دانسته اند، عشقه نام گیاهی است که در زبان فارسی به آن "پیچک" می گویند این گیاه به دور گیاهان می پیچد و آنها را زرد و خشک می کند، عشق نیز بی وجود عاشق چنین می کند.

هر چند برخی از فرهنگ ها ریشه ی واژه  را عربی دانسته اند اما در این مورد سند معتبری در دست نیست. قران مجید و احادیث بزرگان دین قدیمیترین منبع مسلمانان است که از عشق بحث شده است. در قران و احادیث بجای واژه ی عشق کلماتی نظیر حب، محبه، ودّ، هوی و ... آمده است.

"اولین ریشه ی مهم بحث از عشق در فرهنگ غرب به رساله ی مهمانی (ضیافت=سمپزیوم) افلاطون و رساله ی اخلاق نیکو ماخوسی ارسطو می رسد و تقسیم عشق به مجازی حقیقی یا شهوی حسبانی و معنوی روحانی هم از اینان است

شیخ شهاب الدین سهروردی درباره ماهیت عشق می گوید: "محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند.

عشق در ادبیات فارسی

کلمه عشق پیش از اسلام در ادبیات عرب وجود نداشت و پس از اسلام وارد ادبیات عرب شده و به تبع آن در ادبیات فارسی راه یافته است. ظاهرا نخستین بار شهید بلخی (وفات ۳۲۵ ه.ق) از این واژه در شعر استفاده کرده است:

عشق عنکبوت را ماند بتنیدست تفته گرد دلم

در ادبیات فارسی عشق را می توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد. عشق مجازی یا انسانی و عشق الهی یا عرفانی.

عشق مجازی:

عشق مجازی یا انسانی که عشق ورزی به هم نوع است از آغاز در ادبیات فارسی مطرح بوده و در آثار اولین شاعران پارسی زبان چون رودکی، فرخی، منوچهری... وجود دارد. رودکی در اینباره می گوید:

ای انکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم صد و بر هر مژه ی ژی

فرخی عشق را اینگونه تعریف می کند:

وای آنکو بدام عشق آویخت خنک آنکو ز دام عشق رهاست

عشق بر من و رعنا بگشاد عشق سر تا بسر عذاب و عناست

منوچهری درباره عشق چنین می گوید:

حکیمانه زمانه راست گفتند که جاهل گردد اندر عشق، عاقل

فخر الدین اسعد گرگانی داستان عاشقانه ای را در نیمه ی اول قرن پنجم به نظم کشیده که داستانی است بجای مانده از دوران اشکانیان، با نام "ویس و رامین":

نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نگیری زو نکوتر

فردوسی نیز در شاهنامه داستانهای معروف عاشقانه ای چون زال و رودابه و رستم و تهمینه و بیژن و منیژه را به نظم کشیده است. وی در دلدادگی زال به رودابه می گوید:

دل زال یکباره دیوانه گشت خرد دور شد عشق فرزانه گشت

 

 

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیتصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 


تاریخ :
بازدید : 637
نویسنده : نوری

 

 

 

به جایی رسیده ام که می دانم نباید چیزی را به زور از خدا خواست

 

جایی رسیده ام که میدانم همه دروغ گو تشریف دارند حتی آنها که...

 

دیگر دانستم که 23سال اشتباه فکر کرده ام

 

زندگی آنگونه نیست که من در ذهن داشتم

 

زندگی خیلی،خیلی سخت تر از آن است که ما احساس میکنیم

 

دیگر فهمیده ام که چقدر به خودم ستم کرده ام

 

فهمیده ام که چقدر کفران نعمت های خدا کرده ام

 

دیگر خوب می دانم که غرور انسان را به تباهی می کشاند

 

و نیز فهمیده ام انسان با صبر و مقاومت در برابر سختی ها به اوج ها می رسد

 

(این را در منطقه ی آموزشی زیر دمای55درجه در ماه رمضان فهمیدم ، زمانی که از تشنگی

 

گریستم!!!)

 

 

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی


تاریخ :
بازدید : 682
نویسنده : نوری


نبرد دوم ميان گروي زره از توران و گيو از ايران بود آنها نخست با نيزه به نبرد آمدند و سپس كمانها را بدست گرفته بر يكديگر تير انداختند . گيو ، گروي زره را زنده مي خواست تا او را به اردوي ايران ببرد . چون گروي زره ، كمان را تا به گوش كشيد ناگهان دستهايش شروع به لرزيدن كردند و كمان از دستش رها شد . تا خواست دست به شمشير ببرد ، گيو با گرز گاو سرچنان بر سرش زد كه خون از تاركش سرازير شد آنگاه گيو او را همچنان كه روي زين بود ، در بر گرفت و چنان فشارش داد كه مدهوش بر زمين افتاد . سپس دو دستش را از پشت بست و او را دنبال خود دوانيده سپس درفش خود را به بالاي كوه بالا برد .

سومين نبرد ميان گرازه از ايران و سيامك از سپاه توران بود . دو دلاور نيزه بدست چون پيل مست بر هم تاختند و آنگاه با گرز برسر هم كوفتند و چون زبانشان از تشنگي چاك چاك شد از اسب فرود آمدند و كشتي گرفتند . تا آنكه ناگهان گرازه دست به كمر سيامك زد ، سيامك را بلند كرد ، چنان بر زمين كوبيد كه استخوانهايش خرد شد و درجا جان داد . گرازه او را بر پشت اسب بست و درفش پيروزي را شادمان به بالاي كوه برد .

رزم چهارم ميان فروهل بود با زنگله . فروهل در سپاه ايران در سواري و تيراندازي بي مانند بود . پس تا آن ترك دژم را از دور ديد كمان را به زه كرد و بر او تير باريد . يكي از تيرها از ران سوار گذشت و به اسب رسيد . زنگله از زين سرنگون شد و جان داد و فروهل سر از تنش جدا نمود . آن را به زين اسب بست ، درفش را در دست گرفت و شادكام و پيروز به بالاي كوه رفت .

پنجمين دلاور رهام بود كه با آرمان به نبرد آمد . آنان نخست كمان را بر گرفتند و چون كمانها بر هم شكستند ، دست بر شمشير و آنگاه نيزه بردند و چون هر دو كارآزموده و دلير بودند ، مدتي با هم گشتند تا رهام نيزه اي بر ران سوار زد و نيزه از ران او گذشت و به اسب رسيد . اسب فرو غلطيد و رهام سر رسيد و نيزه ديگري بر پشت آرمان زد كه او را به كين سياوش كشت پس آرمان را با سرو پاي آويخته بر زين اسب خود بست و به جايگاه نشان آمده و درفشش را بالاي كوه برافراشت .

نبرد ششم از آن بيژن و روئين پيران بود . آنها نخست كمانها را بزه كردند و چپ و راست با هم گشتند و چون تير كارگر نشد ، دست به گرز بردند . بيژن بر روئين دست يافت و چنان با گرز بر سرش كوبيد كه روئين بر خاك افتاد . بيژن از اسب فرود آمد درفش شير پيكر را به دست گرفت و بسوي كوه شتافت . آنگاه هجير گودرز و سپهرم به نبردگاه آمدند. هجير بنام جهان آفرين ، شمشير را بر سر سپهرم فرود آورد كه در زمان كشته شد . او كشته را بر زين بست و با درفش به كوه بالا شد .

نبرد هشتم از آن گرگين و اندريمان بود . كه هر دو ، جنگ ديده و كارآزموده بودند . آنها نخست نيزه در دست گرفتند و با هم گشتند . چون نيزه ها شكست ، كمان و سپر بدست گرفتند و تير بر هم باريدند . اندريمان چون تگرگ ، تير بر سپر و خود گرگين باريد اما گرگين تيري بر او افكند كه سر و خود را به هم دوخت و تير ديگري بر پهلويش نشست كه از اسب سرنگون شد . گرگين فرود آمد ، پرچم او را بر گرفت و به بالاي كوه آمد . درفش دلفروز خود را بر پاي كرد .


تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی


تاریخ :
بازدید : 584
نویسنده : نوری

 

معروف‌ترین پهلوان‌های شاهنامه چه کسانی هستند؟

 
140-10.jpg

«شاهنامه» 30 سال زمان می‌خواست تا تبدیل شود به حماسه‌ی ملی ایرانیان؛ شاهکاری که با داستان‌پردازی‌ها و حماسه‌سازی‌های فردوسی حکیم، توانست نام ایران را جاودانه کند.

 

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بخش مهمی از داستان‌ها و اتفاقات مهم شاهنامه را پهلوانان نامی آن رقم می‌زنند. بخش پهلوانی شاهنامه با قیام کاوه‌ی آهنگر علیه ضحاک ماردوش آغاز می‌شود و با نابودی رستم و خانواده‌اش به پایان می‌رسد.

در آستانه‌ی 25 اردیبهشت‌ماه، روز بزرگداشت فردوسی، مروری داریم بر برخی از شخصیت‌های شاهنامه که تأثیرگذارترین، هیجان‌انگیزترین و زیباترین داستان‌های این اثر حماسی را روایت کرده‌اند.

رستم

رستم نام‌آورترین پهلوان شاهنامه است. کسی که همه او را با «هفت خوان» می‌شناسند. او فرزند زال (پسر سام) و رودابه (دختر مهراب) است. تولد او که با کمک گرفتن زال از سیمرغ انجام شد، تفاوت او را نسبت به سایر پهلوانان شاهنامه آشکارتر می‌کند. رستم در طول حضورش در شاهنامه، تاثیرگذارترین شخصیت داستان‌ها و خط محوری اتفاق‌ها و روایت‌هاست و گره‌ی بسیاری از مشکلات به دست او باز می‌شود.

علاوه بر گذشتن از هفت خوان دشوار، نجات کیکاووس از بند دیو سپید، مبارزه با افراسیاب و اسفندیار، خون‌خواهی سیاوش، نجات بیژن و کشتن پسرش سهراب از مهم‌ترین اتفاق‌های زندگی رستم هستند. او سرانجام به نیرنگ برادرش شغاد به چاه افتاد و همراه اسب خود «رخش» کشته شد.

کاوه‌ی آهنگر

کاوه نماد ظلم‌ستیزی در شاهنامه و پهلوان برخاسته از میان مردم است. کسی که پس از دستگیر شدن دو پسرش توسط ضحاک برای خوراندن مغز آن‌ها به مارهای روی دوش پادشاه، قیام کرد و کمک طلبید. او پیشبند چرمی خود را به عنوان پرچم بر سر نیزه زد که به «درفش کاویانی» معروف شد.

کاوه به کمک فریدون، که پدرش به دست ضحاک کشته شده بود، سپاهی از مردم ایران تشکیل داد، به جنگ ضحاک رفت و او را شکست داد.

فریدون

فریدون از محبوب‌ترین پهلوانان شاهنامه است. او همان کسی است که موبدان خبر تولد و براندازی پادشاهی ضحاک توسط او را به پادشاه دادند، اما ضحاک نتوانست او را پس از تولد پیدا کند و از بین ببرد. آبتین پدر فریدون توسط ضحاک کشته شد و مادرش فرانک از ترس کشته شدن فریدون توسط سربازان ضحاک او را در بیشه‌ای پرورش داد.

فریدون در جوانی و هم‌زمان با کاوه‌ی آهنگر برای خون‌خواهی پدرش قیام کرد و با کمک کاوه ضحاک را شکست داد. پس از زندانی کردن ضحاک در کوه دماوند بر تخت پادشاهی نشست. او عمری طولانی داشت و صاحب سه پسر به نام‌های سلم و تور و ایرج شد. وقتی دو برادر به خاطر حسد ایرج را کشتند، منوچهر فرزند ایرج را به خون‌خواهی پدرش به جنگ با سلم و تور فرستاد. دو برادر در جنگ با او کشته شدند و منوچهر به جای پدرش بر تخت پادشاهی نشست.

سیاوش

داستان سیاوش ازغم‌انگیزترین داستان‌های شاهنامه است. سیاوش فرزند کیکاووس، دوران کودکی تا جوانی خود را در کنار رستم گذراند. در جوانی، سودابه همسر کیکاووس دلبسته‌ی او شد و وقتی با حجب و پاکدامنی سیاوش روبه‌رو شد، به او تهمت زد. سیاوش برای اثبات بی‌گناهی خود از آتش گذشت و پس از آن برای مقابله با لشکر افراسیاب راهی مرز ایران و توران شد.

با به نتیجه نرسیدن جنگ، سیاوش برای میانجی‌گری راهی توران شده، اما در غربت و بی‌گناهی کشته می‌شود. پس از مرگ او رستم به توران زمین لشکرکشی می‌کند و با فرار افراسیاب از صحنه‌ی نبرد، جنگ بدون نتیجه تمام می‌شود.

سهراب

داستان رستم و سهراب به گفته‌ی خود فردوسی تلخ‌ترین داستان شاهنامه است که شخصیت محبوب رستم را تا حد زیادی منفور جلوه می‌دهد.

رستم در سفری که همراه اسبش رخش به سمنگان دارد، پادشاه او را نزد خود می‌خواند. حاصل این دیدار، ازدواج رستم با تهمینه دختر شاه سمنگان است. پس از بازگشت رستم به ایران سهراب به دنیا می‌آید و با رسیدن به نوجوانی برای یافتن پدرش راهی ایران می‌شود تا با برکناری کیکاووس، رستم را برتخت پادشاهی بنشاند.

افراسیاب که از این مسأله باخبر می‌شود، فرصت را غنیمت می‌داند و فرستادگانی را به سوی او می‌فرستد و با فریب سهراب او را به نبرد با رستم وادار می‌کند. رستم بدون این‌که از حقیقت باخبر باشد، در جنگی طولانی پسرش را به کام مرگ می‌فرستد و با فهمیدن حقیقت به دنبال نوشدارو می‌رود، اما سرنوشت سهراب چیزی جز مرگ نیست.

افراسیاب

در طول داستان‌های اصلی و فرعی شاهنامه، همواره نام افراسیاب، شاه توران به عنوان مهم‌ترین دشمن ایران و رقیب اصلی رستم برده شده است.

جنگ‌های مختلفی بین ایرانیان و تورانیان اتفاق می‌افتد که رستم و افراسیاب در مرکز این نبردها به عنوان دو پهلوان نامی قرار دارند. در این جنگ‌ها که اغلب بدون پیروزی یا شکست قاطع تمام می‌شد، گاهی رستم برنده‌ی مبارزه بود و گاه افراسیاب.

مبارزه‌های این دو نفر از حماسی‌ترین بخش‌های شاهنامه هستند.

اسفندیار

اسفندیار فرزند گشتاسب پادشاه ایران بود، کسی که به واسطه‌ی رویین‌تن بودن توانست به توران لشکرکشی کند و پیروز شود.

زمانی که مادر اسفندیار او را برای رویین‌تن کردن به دست موبد سپرد، نمی‌دانست بسته شدن چشم‌های فرزندش هنگام غوطه‌ور شدن در آب مقدس او را به کام مرگ خواهد فرستاد.

پدر اسفندیار برای به تخت نشاندن فرزندش شرطی برای او گذاشت و آن از میان برداشتن رستم بود. اسفندیار که از پیروزی خود مطمئن بود، رستم را علی‌رغم میلش وادار به جنگ کرد. رویین‌تن بودن اسفندیار رستم زخمی را مستأصل کرده بود تا این‌که سیمرغ بار دیگر به کمک او آمد و تنها نقطه‌ی آسیب‌پذیر بدن اسفندیار را به رستم گفت.

رستم با تیری که به چشم اسفندیار زد، به زندگی او پایان داد.

 

بخش پهلوانی شاهنامه شرح منظوم احوال، پیروزی‌ها، شکست‌ها، ناکامی‌ها و دلاوری‌های پهلوانان ایرانی است. داستان‌هایی که درونمایه‌ی آن‌ها عشق، حسد، طمع، خشم و دفاع از میهن است. داستان‌هایی که هر کدام بخشی از هویت ایران و ایرانیان را تشکیل می‌دهند. 


تاریخ :
بازدید : 4321
نویسنده : نوری

بیوگرافی زینب هنرپیشه سریال در انتظار آفتاب رو در این پست براتون آماده کردم.سریال در انتظار آفتاب محبوبیت زیادی بین ایرانی ها داره که زینب یکی از شخضیت های محبوب این فیلمه.

 

زندگینامه زینب بازیگر سریال در انتظار آفتاب

برای مشاهده عکس بالا در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید.

 

بیوگرافی زینب بازیگر سریال در انتظار آفتاب

اسم اصلی زینب Hande Doğandemir (هانده دوغان دمیر) است.

وی در تاریخ 22 نوامبر سال 1985 بدنیا آمده است.

زادگاه هانده شهر استانبول در کشور ترکیه می باشد.وی در حال حاضر در کشور ترکیه به عنوان هنرپیشه و مجری تلویزیونی و همچنین جامعه شناس مشغول به فعالیت می باشد.

 

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 

 


تاریخ :
بازدید : 735
نویسنده : نوری

 ( ترانه و آهنگ فاتح نورایی – تنظیم حمید احدی – میکس و مسترینگ آرش پاکزاد )


فاتح نورایی - سخته

 

متن آهنگ سخته

 

سخته عاشق باشی ولی هیچکی ندونه

اشکاتو زودی پاک کنی به یه نشونه

سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه

سخته نگاهش بکنی، اما نخونه

وای که چه سخته

قشنگیه عشق که میگن ،شاید همین جاست

تو اونو دوست داشته باشی، شاید خدا خواست

سخته به قربون چشاش بری تو رویا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت

خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت

خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت

سخته به قربون چشاش بری تو رویا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

قدم قدم گریه کنی کنار دریا

سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت

خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت

خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت
دانلود آهنگ


تاریخ :
بازدید : 699
نویسنده : نوری

 

باشــ ـــــــ تا فَراموشَـــ ـــت نَکُــــــنَم

تا بــــه یاد داشـــ ـــته باشَمَـــــت

تا بویَـــ ــــت را حِــس کُنَـــــــم

تا بِــــــ ـدانَــــم که هَستـ ـــــی

تَـــــــ ـمامِ دُنیـــ ــــام قَلبَــــمه

دنیـــ ــــام باشــــ ـــه واسه تــ ـــــــو

تا بِدانــــ ـــی میانِ ثانیــــ ـــه هایِ دِلتَنگیـــــهامـــ

تــــــو وجــــــ ــــود داریــــ ـــ….

فَــقَط تـــ ــــو

 

زمستان است

و من شنیده ام

روزها کوتاه تر میشوند

ولى . . .

نمیدانم چرا دارند این روزها

هى بلندتر میشوند، بى تو!

 

 

بین

من و تو

مرگ نمی تواند جدایی بیندازد

فاصله که دگر هیچ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تاریخ :
بازدید : 668
نویسنده : نوری

انتظار

به تو احساسی دارم که بینهایت کمشه

هرجا میرم دله من عشق تو دور و ورشه
نمیدونی برای تو دلم چجوری تنگه
وقتی به تو فکر میکنم چقدر برام قشنگه

 

خیلی دوست دارم
من از فکر تو شبا بیدارم
من از زندگی بی تو بیزارم
عزیزم خیلی دوست دارم
خیلی دوست دارم
واسه تو چیزی کم نمیزارم
واسه تو خوشبختی میارم
عزیزم خیلی دوست دارم 

گذر زمان با تو حس نمیکنم اصلاً
اینو بدون عشقم جز خوبی نمیبینی از من
نمیدونی حالم تو که نیستی خیلی بد میشه
نمیدونی دنیا واسه من چجوری رد میشه

خیلی دوست دارم
من از فکر تو شبا بیدارم
من از زندگی بی تو بیزارم
عزیزم خیلی دوست دارم
خیلی دوست دارم
واسه تو چیزی کم نمیزارم
واسه تو خوشبختی میارم
عزیزم خیلی

کاری کردی دنیا واسه من قشنگ و زیبا شه
عاشق تو بودن برام معنی زندگی باشه
غمی نمیمونه برام با تو تا ته دنیا
تا تویی کنارم میدونم نمیمونم تنها

خیلی دوست دارم
من از فکر تو شبا بیدارم
من از زندگی بی تو بیزارم
عزیزم خیلی دوست دارم
خیلی دوست دارم
واسه تو چیزی کم نمیزارم
واسه تو خوشبختی میارم
عزیزم خیلی دوست دارم دوست دارم 

*************************************************

 

مهربونم،

 

         نازنینم، بهترینم.

 

                    عشقم، امیدم، جونم.

 

                                        با توام ، با تو، دنیای من.

 

میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟!

 

ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم.

 

میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم.

 

 کنارت،

 

         همراهت،

 

                          هم قدم

 

                            و هم نفس با نفس کشیدنت.

 

میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم.

 

میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم.

 

کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم.

 

مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم.

 

گفتم، هزار بار دیگه هم میگم:

 

دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم مهتابم . . . تا هر زمان که زنده باشم.

 


تاریخ :
بازدید : 880
نویسنده : نوری

میخندیم ک...

  

می خندیم...

ساده می گیریم...

ساده می گذریم...

بلند می خندیم و با هر سازی میرقصیم ...

نه اینکه دل خوشیم!

نه اینکه شادیم و از هفت دولت آزاد!

مدتی طولانی شکســــتیم، زمین خوردیم،

سخــــتی دیدیم، گــــریه کردیم و حالا ...

برای " زنده ماندن" خودمان را به "کوچه ی علی چپ" زده ایم ...!

روحمان بزرگ نیــــست! دردمان عمیــق است ...

می خندیم که جای زخــم ها را نبینند ..

 

=====================================================

 

 

گذشته را برایم مرور نکنید...

 

 

 

                              

 

                      بدم میاید از اینکه کسی وقتی دردهایم را نمیداند،نسخه میپیچد

                                       متنفرم از اینکه برایم دل بسوزانند

                     بیزارم از کسی ک مرا ب چشم یک شکست خورده نگاه میکند

                                               من

                             ن کسی را میخاهم ک ترحم کند برایم

                            ن کسی ک گذشته ام را برایم یاد اوری کند

                                   یا حق را بدهد ب من راجب گذشته

                                               من

                            یک ارامش میخاهم،یک خیال راحت،یک ذهن اسوده

                                       همیییییییین!!

                              گذشته و ادم هایش هم میسپارم ب خدا

                                  پس دیگر برایم چیزی رامرور نکن

                       تو نمیفهمی حتی یک لحظه فکر ب گذشته چقدر پیرم میکند

                                    پس خلوت دلم را بهم نزن!

 


تاریخ :
بازدید : 579
نویسنده : نوری

  

 

ﭘﺴﺮ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ
18 ﺳﺎﻟﮕﯿﻢ ﭼﯿﮑﺎﺩﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻣﺎﺩﺭ: ﭘﺴﺮﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﭘﺴﺮ 17ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ،ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ،ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﺕ
ﺑﯿﻤﺎﺭی قلبی ﺩﺍﺭﻩ . ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻡ
ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...؟ ! ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ . ﭘﺴﺮ ﺗﺤﺖ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﮥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ 18 ﺳﺎﻟﮕﯽِ ﺍﺵ ﺗﺪﺍﺭﮎ
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ....
ﭘﺴﺮﻡ ؛ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ
ﭼﯿﺰ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ،ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﭼﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟
ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ! ﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ،ﺍﺯﺵ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺐِ ﻣﺎﺩﺭﻭ ﻋﺸﻘﺶ
ﻧﯿﺴﺖ

تاریخ :
بازدید : 526
نویسنده : نوری
بسم الله الرحمن الرحیم...


حکم ارتداد شاهین نجفی خواننده رپر ایرانی به دلیل توهین به امام هادی (ع) توسط آیت الله صافی گلپایگانی امضاء شد...


http://www.681.ir/wp-content/uploads/2012/05/marg.jpg




 

 




جایزه شیعه آنلاین برای کشتن خواننده ایرانی موهن

پایگاه خبری شیعه آنلاین نیز برای کشتن «شاهین نجفی» مبلغ 100 هزار دلار جایزه تعیین کرده است. این مبلغ توسط یک بانی خیر از یکی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تأمین شده است.
به گزارش شیعه آنلاین، «شاهین نجفی» خواننده ایرانی مقیم آلمان که اخیرا آهنگی به شدت توهین آمیز به امام هادی علیه السلام روانه بازار کرده، به شدت خشم عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را بر انگیخته و قلبشان را به درد آورده است.

در پی انتشار این آهنگ توهین آمیز، حضرت آیت الله شیخ «لطف الله صافی گلپایگانی» از مراجع عظام تقلید شیعه، با صدور فتوایی حکم جسارت کنندگان به امام هادی (ع) را اعلام کرد.

بر همین اساس حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در پاسخ به استفتائی در مورد توهین به ائمه و به ویژه امام هادی علیه السلام، فرمود: چنانچه اهانت و جسارت به حضرت نموده باشد مرتدند.

در همین حال پایگاه خبری شیعه آنلاین نیز برای کشتن «شاهین نجفی» مبلغ 100 هزار دلار جایزه تعیین کرده است.

گفتنی است یک بانی خیر از یکی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، وعده داده که این مبلغ را به عنوان جایزه از طرف شیعه آنلاین به قاتل این خواننده موهن تقدیم کند.



تاریخ :
بازدید : 564
نویسنده : نوری

تا زمانیکه به عمق واقعی انسانها پی نبرده ای
دوستشان نداشته باش ...

زیرا عمیقترین زخمها زخم خنجر کسی است

که با تمام وجود دوستش داشتی

هرگز نگذارید بو ببرند که بعد از رفتنشان چه بر شما گذشت.
بگذارید در حسرت یک " دلسوزی آنی‌ "برای شما بمانند.
در حسرت اینکه سرشان را با تامل تکان بدهند و زیر لب بگویند " ببین با خودش و من چکار کرد"
حتی در حسرت یادآوری آنچه از خوب و بد که گذشت.
یادتان باشد ، قدرت در دست شما است که توانایی‌ عاشق شدن و دوست داشتن داشته اید.
یادتان باشد، آدم‌های ضعیف که میروند شایسته ی داشتن قلب و احساسِ شما نیستند.
یادتان باشد، برگشت، گاهی‌ سقوط به اعماقِ حقارتی دو جانبه است.
قوی باشید و خوددار و بزرگ.
آدم‌های غمگین و دلشکسته و رنجور را هیچکس دوست ندارد.

( غم را برای شاعرِ خود بگذاریدوبروید )



عشقي كه مي رود را بدرقه كن
دلتنگي كن
جايش را زود پُر نكن
به او ساعت ها فكر كن، به رفتن اش به ماندن تو بعد از او

خاطرش را عاشقانه ياد كن
نه كه او آنقدر با ارزش باشد، هر چه هم
مفت بود اما دل خودت را هرز نكن
نگذار مهمانسراي مسافرهاي يك روزه شوي و عادت كند كه رفت، خاموش شود و بهانه نياورد.

اما بياموز كسي كه تو را با اين غمها تنها گذاشت هرگز ارزش زنده ماندن در كنار تو را، ديگر ندارد
بگذار دلت هميشه مغرور عشق باقي بماند و به خواري نيُفتد. هرگز براي آني كه هيچ ات شمرد هيچ باقي نگذار جز افسوس خوردن براي عشقي كه به او داشتي



تاریخ :
بازدید : 719
نویسنده : نوری

تا بحال با خودت فکر کرده ای که چرا باختی ؟

چرا من را از دست دادی ؟

چرا انقدر ساده گذشتی و برا نگه داشتنم تلاشی نکردی ؟

با خودت فکر کرده ای که دیگر مثل من را کجا میتوانی پیدا کنی ؟

مثل من پیدا نمی شود،زیرا هر انسان شخصیت منحصر به فرد خودش را دارد ...

فکر همه جایش را کرده ای ، مگر نه ؟

فکرش را کرده ای که دیگر صبح ها بدونه صبح بخیر من و شب های بدونه شب بخیرم چگونه سر کنی ..

دیگر چه کسی پیدا میشود که حرصت را بخورد ...

منتظر دوستت دارم هایت بماند و مکث کند ....

بچگی کند و دخترکت بشود ...

احترامت را نگه دارد و در قبال توهین هایت سر بلند نکند...

حرف های دلش را برایت نامه کند ...

برای دیدن خنده هایت حتی دلقک هم بشود ...

برای دیدنت بهانه بیاورد و زور بگوید ...

دیگر چه کسی پیدا میشود که به همه ی دنیا بگوید که عشقش تو هستی...

و به بهتر از تو بگوید خودش بهترین را دارد...

دیگر چه کسی پیدا می شود که بخاطرش عصبانی بشوی...

سرش فریاد بزنی و چندساعت بعد باز هم بشود عزیز دلت...

بشود عروسکت و تنها کست ...

دیگر میخوای به کی بگویی " تو هم اگر نبودی من دق میکردم" ...

میخواهی برای گرفتن دست های کی ماههاصبر کنی ؟

به کی ذول بزنی وخوشگــل ِ من صدایش کنی ...

بخاطر کی مسافتی را طی میکنی تا فقط برای چند لحظه ببینیش ...

تو دیگر من را نداری ... مرا از دست دادی ...

تو دیگر هیچی نداری و تمامت را پیش من جا گذاشته ای ...

صدای خنده هایم...دوستت دارم هایم...تاریخ تولدم....

همیشه با تو همراه خواهد ماند ...

صبح ها میخوابی و شب ها بیدار میشوی...

از ترس اینکه فکرت سراغم نیاید با آدم های مختلف حرف میزنی...

با آنها میخوابی....بیرون میروی ....

ولی هنوز دلت پیش من است...

تو باخته ای...

زیرا کسی را که با همه ی بی تفاوتی هایت خواستت را از دست داده ای...

و من آنقدر تنها میمانم تا فکر لعنتی ات از ذهنم برود ...

من حتی در کنار تو هم تنها بوده ام...

زمانی این را فهمیدم که حرفهای نگفته ام را برایت نامه کردم...

و وقتی رفتی تمامش را آتش زدم...

تو برای من تجربه ی تلخی شدی ...

و من برای تو خاطره ای به یاد ماندنی ...

تو دیگر هیچکس را اندازه من دوست نخواهی داشت...

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

 


 

 


تاریخ :
بازدید : 667
نویسنده : نوری

اشک زهره

اشک زهره شعری زیبا از فریدون مشیری
با مرگ ماه روشنی از آفتاب رفت
چشمم و چراغ عالم هستی به خواب رفت
الهام مرد و کاخ بلند خیال ریخت
نور از حیات گم شد و شور از شراب رفت
این تابناک تاج
خدایان عشق بود
در تندباد حادثه همچون حباب رفت
این قوی نازپرور دریای شعر بود
در موج خیز علم به اعماق آب رفت
این مه که چون منیژه لب چاه مینشست
گریان به تازیانه افراسیاب رفت
بگذار عمر دهر سرآید که عمر ما
چون آفتاب آمد و چون ماهتاب رفت
ای دل بیا
سیاهی شب را نگاه کن
در اشک گرم زهره ببین یاد ماه کن


:: برچسب‌ها: اشک زهره شعری زیبا از فریدون مشیری ,
تاریخ :
بازدید : 779
نویسنده : نوری

زهره و منوچهر شعر بلندی از ایرج میرزا است که در قالب مثنوی و در وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» سروده شده‌است. این شعر که با مطلع ِ «صبح نتابیده هنوز آفتاب / وا نشده دیدهٔ نرگس ز خواب» آغاز می‌شود، محصول آخرین سال عمر وی بود و نتوانست آن را به پایان برساند.

داستان زهره و منوچهر برگرفته از ماجرای عشق «ونوس و آدونیس» از اساطیر یونانی است. در طول تاریخ شاعران و نویسندگان بزرگی آثار مهمی را مورد این عشق نافرجام و تلخ خلق کرده‌اند از جمله منظومه ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر که شعر ایرج میرزا نیز برداشت آزادی از شکسپیر است. البته ایرج تغییرات زیادی در داستان داده و به هیچ وجه نمی‌توان این اثر را ترجمه اثر شکسپیر دانست.

ایرج چنان استادانه به نقل این داستان به زبان فارسی پرداخته و آن را با فضای ایرانی درآمیخته که خواننده اثر احساس نمی‌کند که موضوع داستان و شخصیت‌ها از یک اثر خارجی اقتباس شده‌اند. برای مثال ادونیس شکارچی به یک نظامی جوان ایرانی تبدیل شده و به اظهار عشق زهره اینچنین پاسخ می‌دهد:

جایگه من شده قلب سپاه   قلب زنان را نکنم جایگاه
کردم بی‌اسلحه چون گوسفند   در قرق غیرت ما می‌چرند
ناز میاموز تو سرباز را   بهر خود اندوخته کن ناز را


زهره نیز وقتی از جامه افلاکی در آمده و جامه خاکیان را بر تن می‌کند به رسم زنان ایرانی مقنعه بر سر دارد و وقتی از شاهکاریهای خود سخن می‌گوید از خلق هنرمندانی چونکمال‌الملک و پروردن قمرالملوک و دادن قلم در کف دشتی و ساز به دست درویش خان سخن می‌گوید.

 

آغاز داستان

داستان در کوهستان‌های ایران روی می‌دهد و منوچهر (آدونیس) قهرمان داستان، جوان نظامی بسیار محجوب، ساده و دوراندیش است. او هنوز لذت مستی و عشق را نچشیده اما زهره(ونوس) دختر زیبا و ناقلای آسمان‌هاست. داستان از آنجا آغاز می‌شود که زهره در بامدادان از آسمان فرود آمده و در شکارگاه با منوچهر آشنا شده و شیفته او می‌شود و زهره سعی می‌کند با عشوه‌های گوناگون دل او را به دست آورد.

پایان داستان

به دلیل ناتمام بودن داستان، نمی‌توان دریافت که ایرج، چگونه می‌خواسته داستان را به پایان ببرد. اما با توجه به اینکه شاعر، اصل داستان به زبان انگلیسی را در دست داشته و در نسخه اصلی، داستان با مرگ آدونیس و ناکامی ونوس به پایان می‌رسد، می‌توان نتیجه گرفت که داستان ایرج نیز با سرانجامی غم‌انگیز روبرو می‌شده‌است.

آنچه امروزه در دیوان ایرج طبع می‌شود، احتمالا محصول تکمیلی محمود حسابی و یا سید عبدالحسین حسابی است.[۱]

نمونهٔ شعر

زهره پی بوسه چو رخصت گرفت   بوسهٔ خود از سر فرصت گرفت
همچو جانی که شبانگاه مست   کوزهٔ آب خنک آرد بدست
جست و گرفت از عقب او را به بر   کرد دو پا حلقه بر او چون کمر
داد سرش را به دل سینه جا   به به از آن متکی و متکا
دست به زیر زنخش جای داد   دست دگر بر سر دوشش نهاد
تار دو گیسوش کشیدن گرفت   لب به لبش هشت و مکیدن گرفت



:: برچسب‌ها: زهره و منوچهر ,
تاریخ :
بازدید : 805
نویسنده : نوری
صبح نتابیده هنوز آفتاب
وا نشده دیده نرگس ز خواب
تازه گل آتشی مشک بوی
شسته ز شبنم به چمن دست و روی
منتظر هوله باد سحر
تا که کند خشک بدان روی تر
ماه رخی چشم و چراغ سپاه
نایب اول به وِجاحت چو ماه
صاحب شمشیر و نشان در جمال
بنده مِهمیزِ ظریفش هلال
نجم فلک عاشق سردوشی اش
زهره طلبکار هم آغوشی اش
نیر و رخشان چو شبه چکمه اش
خفنه یکی شیر به هر تکمه اش
دوخته بر دور کلاهش لبه
وان لبه بر شکل مه یک شبه
بافته بر گردن جان ها کمند
نام کمندش شده واکسیل بند
بقیه در ادامه مطلب


:: برچسب‌ها: صبح نتابیده هنوز آفتاب , مثنوی زهره و منوچهر , آه چه غرقاب مهیبی است عشق , ایرج ,
تاریخ :
بازدید : 650
نویسنده : نوری
 
پیرمرد ثروتمند در بستر مرگ تنها پسرش را صدا زد تا اخرین نصایح را به او بکند: فرزندم ازمال دنیا تو را بی نیاز گرداندم اما بدان پس از مرگم کسانی گردت می ایند که تنها تو را بخاطر ثروتت میخواهند پس مراقب باش و ثروتت را بهر هر نورسیده ای بهدر مده اما اگر چنین شد و زندگیت را بر باد رفته یافتی پس دست نیاز به سوی خلق دراز مکن که اگر چنین کنی عمری بنده او خواهی بود و برای چنین روزی طناب داری برایت اماده کرده ام برو و خود را راحت کن.
پیرمرد مرد و پسر زندگیش تازه اش را اغاز کرد چه بسیار دوستانی که او را تنها نمیگذاشتد و در تمام خوشیها همراهش بودند پسر فرمان پدر را فراموش کرده بود و در پی خوشگذرانیش بود اما سرانجام روزی فرا رسید که تمام زندگیش را بر باد رفته یافت. دیگر هیچ کس را در کنارش نمی دید انها فقط رفیق خوشیهایش بودند. پس بیاد سخن پدرش افتاد و از کرده خود پشیمان شد و تنها راه باقیمانده را اخرین فرمان پدر یافت سر بر بالای دار برد و خود را رها کرد وبا ان تمام ارزوهایش را. اما طناب پاره شد و از لای چوبهای پوسیده سقف سکه های طلا بر سرش ریخت.آری. پدر دانا حتی فکر چنین روزی را هم کرده بود. پسر خوشحال از تدبیر پدر شد و زندگی دوباره ای اغاز نمود اما اینبار میدانست چه باید بکند.

تاریخ :
بازدید : 872
نویسنده : نوری

دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می‌کرد فرصت همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می‌پرداخت.
برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم!
همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم.»
برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می‌بخشی، آنچه کرده‌ام مایه رضای تو نیست؟!»
ندا رسید: «آنچه تو می‌کنی ما از آن بی‌نیازیم ولی مادرت از آنچه او می‌کند، بی‌نیاز نیست. تو خدمت بی‌نیاز می‌کنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم.»

کتاب فارسی اول دبستان سال ۱۳۲۴


تاریخ :
بازدید : 983
نویسنده : نوری

 

این هتل، لوکس‌ترین و گران‌ترین هتل در جهان است که با ۳ میلیارد دلار ساخته شده است. هزینه اقامت یک شب در این هتل به ۱۳ هزار دلار می‌رسد. 

 

به گزارش شفا آنلاین، هنگام ورود به این هتل، شما می‌توانید تجمل و ویژه بودن فضای آن را حس کنید. هر اتاق همچون یک کاخ است. در لابی هتل، یک دستگاه خودپرداز برای فروش طلا وجود دارد که در جهان یگانه است. 

ا

http://s4.picofile.com/file/8167837534/%D9%87%D8%AA%D9%84_2.jpg

 

 

شکلک های محدثه


تاریخ :
بازدید : 535
نویسنده : نوری

 

 آبشار شیرآباد از دیگر دیدنیهای بی نظیر ایران است آبشار شیرآباد در شهرستان خان به بین و در ۶ کیلومتری جنوب این شهر و در میان جنگلی بسیار زیبا واقع شده‌است  Shir Abad Waterfall

  

  

شکلک های محدثه                                        شکلک های محدثه

 


تاریخ :
بازدید : 855
نویسنده : نوری

 

طرز تهیه نان گاتا گردویی طرز تهیه نان گاتا گردویی

امروز برای شما یک نان مخصوص ارمنی به نام نان گاتا در نظر گرفته ایم که شیرینی کمی دارد ولی در عوض دارای طعم فوق العاده و به یاد ماندنی است و از خوردن آن سیر نمی شوید. در ادامه طرز تهیه نان گاتا گردویی را برای شما دوستان از قسمت آموزش شیرینی پزی آماده کرده ایم.

مواد لازم برای تهیه خمیر نان گاتا
آرد: ۵۰۰ تا ۵۵۰ گرم
شیر: ۱۲۵ میلی لیتر
کره: ۲۵۰ گرم
شکر: ۲۰ گرم
تخم مرغ: ۳ عدد
مایه خمیر: نصف قاشق چایخوری
بکینگ پودر: یک چهارم قاشق چایخوری
نمک به مقدار لازم

طرز تهیه نان شیرینی گاتا
سعی کنید چند ساعت قبل از شروع به پخت کره را از یخچال خارچ کنید تا به دمای محیط برسد. تخم مرغ، کره، بکینگ پودر، مایه خمیر، نمک و شیر را داخل ظرف می ریزیم و چند دقیقه به هم می زنیم تا کره خوب باز شود. سپس آرد الک شده را کم کم به این مخلوط اضافه می کنیم. سپس با دست هم می زنیم. اگر خمیر شل باشد مقداری آرد به آن اضافه می کنیم. روی تخته کار مقداری آرد می پاشیم و خمیر را به تخته آرد پاشی شده انتقال می دهیم و آن را به خوبی ورز می دهیم. پس از خوب ورز دادن خمیر آن را به یک ظرف تمیز منتقل کرده و دو ساعت استراحت می دهیم.

مواد داخل شیرینی گاتا:
آرد تفت داده شده: ۱۰۰ گرم
کره: ۱۷۵ گرم
شکر: ۶۰ گرم
دارچین، پودر هل، ادویه های مخلوط به میزان لازم
گردو و مغزجات دیگر به میزان لازم
طرز تهیه شیرینی گاتا
کره و شکر را با همزن برقی خوب بزنید تا سبک شود. آرد تفت داده شده را به آن اضافه کرده خمیر لطیفی به دست بیاید. سپس ادویه ها و گردوها را اضافه کرده و با دست هم بزنید. خمیر را به مدت ۳۰ دقیقه داخل یخچال بگذارید. تکه ای از خمیر را برداشته و با وردنه صاف کنید به صورتی که نازک نشود، سپس مواد گاتا را روی آن ریخته و خمیر را تا بزنید. حال در ظرفی یک عدد زرده تخم مرغ را با یک قاشق شیر به خوبی هم بزنید و با قلم مو روی گاتا بزنید. می توانید گاتا را با قهوه یا چای نوش چان کنید. امیدواریم روش تهیه شیرینی گاتا ارمنی را به خوبی فرا گرفته باشید و آن را در منزل تهیه کرده و به همراه خانواده نوش جان نمایید.


تاریخ :
بازدید : 468
نویسنده : نوری

 

طرز تهیه کلمپه خرما طرز تهیه کلمپه خرما
 

کلمپه نام یک شیرینی محلی مربوط به استان کرمان می باشد . می توانید کلمپه را به صورت خانگی و با خرما تهیه می شود طعمی خوب دارد مخصوصا زمانی که آن را با چایی سرو میکنند. این شیرینی بیشتر به مناسبتهای خاص تهیه می شود که یکی از مهمترین آنها عید نوروز است . پس با توجه به نزدیک شدن به عید نوروز طرز تهیه کلمپه کرمانی را برای شما دوستان آماده کرده ایم . امیدواریم از آن استفاده کافی را ببرید.

مواد لازم کلمپه خرما

آرد: یک کیلو

روغن جامد یا کره: ۴۰۰ الی ۵۰۰ گرم

تخم مرغ: ۲ عدد

شکر: ۲۰۰ گرم

شیر به همراه کمی آب: نصف لیوان

هل و وانیل: به میزان لازم

مواد لازم برای وسط کلمپه

خرمای بدون هسته : ۴۰۰ گرم

مغز گردوی خرد شدهک ۲۰۰ گرم

هل، قلمفور و جوز هندی به میزان لازم

بایون و زنجبیل به  میزان لازم

پودر پسته برای تزیین به میزان لازم

طرز تهیه کلمپه خرما

ابتد دو تخم مرغ را با وانیل به خوبی بزنید، سپس روغن را اضافه کنید. بعد از آن آرد و شکر را مخلوط کرده و این مواد را به خوبی مخلوط کنید، سپس مخلوط شیر و آب را به آن اضافه کنید تا خمیر لطیف و نرمی به دست بیاید.

مواد داخل کلمپه را نیز بصورت کاملا یکدست با یکدیگر به خوبی مخلوط کرده و کنار بگذارید.

از دو روش مختلف می توانید برای قالب زدن کلمپه استفاده کنید.

روش اول

در روش اول خمیر را با وردنه روی یک سطح صاف پهن کنید و با ته فنجان یا ته لیوان به شکل دایره هایی هم اندازه از آن برش دهید. سپس مواد خرمایی را به شکل گلوله های کوچکی در آورده و در وسط آن بگذارید. یک دایره خمیری دیگر را روی آن قرار دهید و دور آن را بسته و مثل خمیر قطاب بپیچید.

روش دوم

خمیرها را با دست به صورت گلوله ای شکل ر آورده و کف دست پهن کنید. سپس مواد خرما را وسط آن قرار دهید و اطراف آن را ببندید بعد از آن می تواند با قلب مخصوص کلمپه روی آن را قالب بزنید.

زمانی که همه ی کلمپه ها را پیچیدید و آماده کردید داخل سینی فر بچینید و آن را در طبقه وسط با حرارت ۱۸۰ درجه به مدت ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بگذارید. می توانید بعد از پخته شدن آنها را با پودر پسته تزیین کنید.امیدواریم از این آموزش لذت ببرید و با تهیه کلمپه خرما در منزل خود لحظات شاد و خوشی را در کنار خانواده داشته باشید.


تاریخ :
بازدید : 660
نویسنده : نوری

دریاچه قالغانلو در استان اردبیل واقع است. قالغانلو دریاچه ای فصلی به وسعت ۵۰۰۰ مترمربع که در شرق روستای خان کندی شهرستان گرمی مغان استان اردبیل قرار دارد. منابع تامین آب دریاچه از ذوب شدن تدریجی برفهای کوه قبله داشی پدیده آمده و در فصل بهار وسعت آن افزایش می یابد اما در فصول خشک سال بدلیل افزایش تبخیر سطحی و مصرف آب آن توسط دامها و کشاورزان از وسعت آن کاسته می‌شود. بررسی اکولوژی طبیعی قالغانلو نشان از وجود یک اکوسیستم با انواع موجودات آبزی در آن می‌ دهد. همچنین این دریاچه مکان مناسبی جهت پرورش انواع ماهیان سردآبی بشمار می‌رود.

 

 

دریاچه قالغانلو

 

 

 

به علت شرایط خاص طبیعی و جغرافیایی، انواع مختلفی از حیات جانوری در کوهها و مراتع مجاور خان‌کندی دیده می‌شود که از انواع گونه‌های زیستی در کوههای خان‌کندی می‌توان به انواع کبک، بلدرچین، اردک، غاز، قرقاول، کلاغ، سار، گنجشگ، کبوتروحشی، زردپره، شاهین، بالابان، عقاب، لاک پشت، انواع مار سمی، خرگوش، روباه، شغال، جوجه تیغی، گرگ و گراز اشاره نمود.
از مهم‌ترین کوه‌های رشته کوه صلوات‌داغی در اطراف روستای خان‌کندی می‌توان قلی تاش (قولاداشی) با ارتفاع ۲۵۸۰ متر و قبله داشی با ارتفاع ۲۵۵۰ متر از سطح دریا را نام برد که در جنوب روستا واقع شده‌اند و نقش بسزایی درتعدیل آب و هوای منطقه ایفاء می‌کنند به طوریکه با آغاز بارش در فصول سرد این کوه‌ها سفیدپوش شده و انبوهی از برف روی آن‌ها می‌نشیند که در فصول گرم از ذوب‌شدن برف این کوه‌ها معروف‌ترین رودخانه فصلی شهر گرمی بانام رودخانه تولون (تولون چای – Tolon Chay) پدید می‌آید که در سال‌های قبل از لوله‌کشی آب به شهر گرمی نقش عمده‌ای در تامین آب این شهر برعهده داشت. مراتع سرسبز و ارتفاعات روستا پوشیده از انواع گَوَن یونجه و شبدرکوهی است.

دریاچه قالغانلو

دریاچه قالغانلو


استفاده از مطالب این وبلاگ با استفاده از منبع بلاء مانع است 

تاریخ :
بازدید : 566
نویسنده : نوری

فواید شگفت انگیز سماق را می دانید؟!

فواید درمانی سماق

 نتایج بررسی ها نشان می دهد که سماق تاثیر ضدمیکروبی دارد و مانع از بروز بیماری دیابت می شود.ودر رفع غلظت

خون نیز بسیار مفید است.همچنین موجب مهارویروس هپاتیتB  در بدن  نیز می شود

نتایج پژوهش محققان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس در شرایط آزمایشگاه نشان داد عصاره آبی سماق

موجب مهار تکثیر ویروس هپاتیت B می شود. دانشگاه تربیت مدرس، عفونت ویروسی هپاتیت B می تواند باعث هپاتیت

حاد و مزمن، سیروز کبدی و کارسینوما کبدی HCC در انسان شود.

بیماران مبتلا به هپاتیت B مزمن بوسیله IFN-α و آنالوگ های نوکلئوزیدی مانند لامیوودین تحت درمان قرار می گیرند اما

این داروها دارای عوارض جانبی می باشند و همچنین جهش های ایجاد شده در ژنوم ویروس باعث ایجاد سوش های

مقاوم به دارو می شود.

امین فرزانگان کارشناس ارشد ویروس شناسی ضمن بیان این مطلب به استفاده از برخی گیاهان دارویی به عنوان

راههای جدید درمان اشاره کرد و گفت: گزارش های زیادی از ترکیبات گیاهی دارای اثرات بالقوه در پیشرفت روش های

جدید برای مقابله با بیماریهای غیر قابل درمان بدست آمده از سویی درخواست برای درمان بهتر و جدید نیز وجود دارد.

سماق از جمله گیاهانی است که تحقیقات بر روی آن اخیرا در حال اجرا است.

وی در خصوص اهداف طرح تحقیقاتی خود اضهار داشت: هدف از این مطالعه بررسی اثر مهاری عصاره آبی سماق روی

تکثیر ویروس هپاتیت B در محیط آزمایشگاه است. برای بررسی میزان اثر درمانی عصاره آبی سماق از اندازه گیری

پروتئین HBSAg (که به طور مستقیم نشان دهنده میزان تکثیر ویروس می باشد) از روش الایزا در زمانهای مختلف با

غلظت های مختلف عصاره استفاده شد.

فرزانگان در تشریح یافته های این پژوهش گفت: نتایج نشان میدهد که مقدار HBSAg در گروه تیمار شده با غلظت های

عصاره آبی سماق در مقایسه با گروه کنترل تیمار نشده با عصاره آبی سماق، کاهش قابل توجهی را نشان داد.

همچنین میزان کاهش قابل توجه در HBSAg در سلولهای تیمار شده با غلظت های مختلف عصاره با گروه کنترل مثبت که

سلولهای تیمار شده با لامیوودین است، مشاهده شد.

وی در پایان تاکید کرد: در مجموع مطالعه ما نشان میدهد که سماق دارای فعالیت ضد HBV در شرایط آزمایشگاه

است .این مطالعه فواید جدیدی از عصاره این گیاه و اثرات آن روی سلولهای Huh-7 ترنسفکت شده با پلاسمید را نشان

می دهد.

گفتنی است این پژوهش با راهنمایی دکتر فرزانه صباحی عضو هیات علمی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه اجرا شد.

دکتر سلام 

****************************************************************************************

فواید جالب آب هندوانه

آب هندوانه نشاط آور و ضد گرماست .

 هندوانه ویژه تقویت صفرا و ضد نقرس است. هندوانه هم میوه و هم سبزی است یعنی در واقع خواص هر دو را دارد و سرشار از بتاکاروتن و عامل ضد سرطان است.

 در هر 100 گرم هندوانه 12 کالری وجود دارد، خربزه 21 کالری، بر خلاف آن‌چه در ضرب المثل ایرانی شایع است که می‌گوید فکر نان کن که خربزه آب است، این میوه چاق کننده و افراط در آن بیماری قند می‌آورد. زادگاه هندوانه تاشکند بوده که جزء ایران قدیم است.هندوانه آب میوه‌ای نشاط آور، ضد گرما، یک نوشابه فیزیولوژیک است. برای هر سنی مفید و گوارا و سازگاری دارد.95درصد وزن هندوانه آب است، اما سرشار از کلیسم و پتاسیم، فسفر، منیزیم، آهن، روی، نیکل، فلور،؛ ید و مواد قندی و تلخه است.

 طالبی، گرمگ، دستنبو، خربزه همگی هم خواص و فقط از نظر مقدار قند تفاوت دارند. تنها اختلاف این میوه‌ها در سازگاری و ذائقه و حاوی اسیدهای آلی بودن که در این میان هندوانه مقام والائی در امر تغذیه در زمان گرم سال دارد. این میوه‌ها همگی ادارآور، شستشوی اسید اوریک، تمیز کردن بافت‌های کلیه بوده که ایده آل برای بیماران نقرسی و رماتیسمی است.

 از آنجا که این میوه‌ها صفرا را به شدت تحریک می‌کنند نباید یک بار به مقدار زیاد خورده شود، به‌ویژه در مورد خربزه و غیره صادق است. ضمن این‌که معده و روده را دچار اختلال می‌کند. یک یا سه قاچ هندوانه یا خربزه و طالبی باندازه یک پرس استیک گوشت خوک یا گوساله صفرا را تحریک می‌کند.هندوانه و دیگر میوه‌های همین خانواده، باید تک و تنها بدون مواد غذایی دیگر خورده شود. هرگز با سایر میوه مخلوط نخورید. نفخ شکم، دل درد، کولیت موقت به همراه دارد. افراد در خربزه و طالبی شیرین یا کامبوزه، عسلی می‌تواند عامل ابتلا به بیماری قند شود.

 سلامت 

شکلک های محدثه                                   شکلک های محدثه


تاریخ :
بازدید : 1188
نویسنده : نوری

تصاویر جنیفر لوپز با چهره ساده و بی آرایش در سرمای نیویورک

چند روز پیش، جنیفر لوپز در حالیکه می دانست عکاسان بسیاری در اطراف محل اقامتش در نیویورک حاضر هستند، کاملا ساده و بی آرایش به خیابان رفت. تازه ترین تصاویر منتشر شده از این ستاره مشهور نشان می دهد که او هم مثل هر انسان دیگری، به وقت خستگی زیر چشمانش سیاه  و صورتش رنگ پریده می شود. بسیاری از رسانه های دنیا این تصاویر را به همراه تمجید از شجاعت جنیفر لوپز منتشر کرده اند و گروهی با تیترهایی همچون محال است بشناسیدش، طرفداران لوپز را به دیدن تصاویر بی آرایش ستاره دعوت کرده اند. (خیلی هم خوشگل نیست. زن بدون آرایش باید قشنگ باشه)

 تصاویر جنیفر لوپز با چهره ساده و بی آرایش در سرمای نیویورک

تصاویر جنیفر لوپز با چهره ساده و بی آرایش در سرمای نیویورک

 

تصاویر جنیفر لوپز با چهره ساده و بی آرایش در سرمای نیویورک

تصاویر جنیفر لوپز با چهره ساده و بی آرایش در سرمای نیویورک


تاریخ :
بازدید : 692
نویسنده : نوری

بوسهآرام

 مراسم جشن ازدواج دانشجویان دانشگاه تهران صبح روز سه شنبه در تالار فردوسی دانشگاه تهران برگزار شد.

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی

 جشن ازدواج دانشجویی


تاریخ :
بازدید : 508
نویسنده : نوری

 

از روز گذشته پلیس تهران بزرگ با استقرار گشت‌های امنیت اخلاقی با بدپوششی و کشف حجاب سرنشینان خودروها در بزرگراه‌های سطح شهر تهران برخورد می‌کند.

طرح برخورد با بدپوششی و کشف حجاب سرنشینان خودروها در بزرگراه‌های سطح شهر تهران از روز گذشته آغاز شده است.

بر اساس مشاهدات، پلیس تهران بزرگ با استقرار گشت‌های امنیت اخلاقی در بزرگراه‌ها حضور فعال داشته و با بدپوششان برخورد جدی می‌کند.

 برخورد پلیس با زنان بدحجاب در تهران

برخورد پلیس با زنان بدحجاب در تهران

برخورد پلیس با زنان بدحجاب در تهران

برخورد پلیس با زنان بدحجاب در تهران

 برخورد پلیس با زنان بدحجاب در تهران


تاریخ :
بازدید : 685
نویسنده : نوری

خواستم يه سلفى دو نفره با بابام بگيرم كه هادى مزاحم و مراحم شد

سلفی دیدنی سید حسن خمینی و پسرانش


بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com