عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 529
نویسنده : نوری

 

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر


تاریخ :
بازدید : 1076
نویسنده : نوری

 


میلان کورنیکوا (Milana Kurnikova) مدل ۵ ساله روسی است که با پوست صورتی، چشمان آبی و سبز و چهره ای معصوم و بی گناه توانسته خود را به چهره ای محبوب

 

در آسیا و جهان تبدیل کند.

میلان اغلب در مجلات و آگهی های تلویزیونی برای بچه ها به تصویر کشیده می شود و توانسته است به شهرت بالایی در جهان و مخصوصا در کشور خودش برسد.

او علاوه بر این به ژیمناستیک هم علاقه داشته و توانسته است مقام های متفاوتی در این زمینه کسب کند. همچنین دوچرخه سواری و اسکیت هم از دیگر تفریحات میلان

 

کوچک می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تاریخ :
بازدید : 552
نویسنده : نوری

 

دختر باش!

دخترونه ناز کن
!


دخترونه فکر کن
!


دخترونه احساس کن
!


دخترونه استدلال کن
!


دخترونه زندگی کن
!


اما بدون غم رو به اشتباه توی فرهنگ دخترونه ی تو جا دادن
!


عاشق شو، که زندگی کنی
!


یک عمر، زندگی کنی
!


اما حواست باشه،


با حسای الکی که این روزا به عشق تعبیر می شه،


به زندگیت کوچکترین خدشه ای وارد نکنی
!


دختر باش، و افتخار کن که دختری...

تاریخ :
بازدید : 568
نویسنده : نوری

 

  

زن سینه‌های برجسته نیست

موی مش کرده...ابروی برداشته

لبان قرمز نیست

زن لباس سفید شب با شکوه عروسی

بوی خوش قرمه سبزی

هوس شب‌های جمعه

قرار‌های تاریکی‌، کوچه پشتی‌ نیست

زن عصای روز‌های پیری

پرستار وقت مریضی...رفیق پای منقل

مزه بیار عرق دوره‌های دوستانه نیست؛


زن...وجود دارد....روح دارد

قدرت....جسارت....پا به پای یک مرد، زور دارد

عشق...اشک..نیاز...محبت

یک دنیا آرزو دارد

زن همچین موجودیست!

که مرد را نه تنها کامل میکند

 

بلکه بزرگ میکند...


تاریخ :
بازدید : 899
نویسنده : نوری



فقط میدانم من یک زنم

من یک زنم


انتخاب میشوم

و انتخاب میکنم از میان انتخاب کنندگان

روسری من عفت من است

و موهای من میلرزاند پایه های زندگی را

من یک زنم

عاشق میشوم...پس هرزه ام...


ومرد من عاشق میشود....عاشق میشود و باز عاشق میشود

وبین عشق هایش انصاف تقسیم میکند....


من یک زنم

پول شیر به فرزندم را میگیرم

ومرد من جگرگوشه ام را اگر نخواهد نشانم نمیدهد

وبهشت زیر پای من آویزان میماند


ومن یک زنم

تنم زخمی تازیانه تهمت و فحاشی است....

تاریخ :
بازدید : 987
نویسنده : نوری

دیشب دوباره با اندیشه تو به خواب رفتم و دوباره در رویاهایم

        تو را کنار خودم دیدم ،دیدم که در میان باغِ بزرگِ عاشقی کنار

        گل های اقاقی من و تو کلبه ای از جنس محبت هایمان ساخته ایم

       و زیر سقف بزرگ آسمانِ دلبری برای هم شعر عاشقانه می خوانیم.

       دستانم را به دستانت فروخته بودم تا کمی شیرینی زندگی بخرم و تو

        آغوشت را به من هدیه داده بودی تا سرمای روزهای سختمان تن رنجورم را نیازارد.

        نگاهم که به نگاهت گره میخورد جادوی عشق بیرون می پاشید و آسمان به لرزه

        در می آمد از این همه قدرت عاشقی....

        لبخندت تمام شادی زندگی ام را تکمیل کرده بود.

        هردو میخندیدیم و نگاهمان به هم دوخته شده بود انگار مسخ هم شده بودیم

        به اوج قله ی عشق رسیده بودم که از خواب بیدار شدم

        شب ساکت بود اما صدایی ازدرون سینه ام این سکوت را بر هم میزد 

        صدای قلبم که تنها به عشق تو می تپید.

        دستانم عطر دستانت را هنوز در خود داشت وآغوشم گرمای آغوشت

         را به یادگار نگه داشته بود.

         آری این حقیقت هر شب یک قلب عاشق است قلبی مثل قلب من که عاشق توست.


تاریخ :
بازدید : 456
نویسنده : نوری

قشنگ ترین نگاهم را به تو هدیه می کنم 

                                          برای عاشق شدن تو را بهانه می کنم

برای زیبای رویا هام  تورا ستاره می کنم

                                       تا که شب میاد تورا نظاره می کنم

وقتی دارم تو را تو اسمون نگاه می کنم

                                           واسه داشتن تو خدا خدا می کنم

 


تاریخ :
بازدید : 707
نویسنده : نوری

 

تو خودت گلی عزیزم...
 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
من عاشق تو هستم
من تو رو می پرستم
یه عمره عاشقانه
به انتظار نشستم
تو ماه آسمونی
فرشته زمینی
برای قلب خستم
پناه اخرینی
بی تو گل وا نمی شه
دردم دوا نمی شه
دلم تا دنیا دنیاست
از تو جدا نمی شه
عاشقم من دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو
ای که بی تو شبم سحر نمیشه

 

عاشقم من
عاشقم من دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو
ای که بی تو شبم سحر نمیشه
عاشقم من


خدا کنه همیشه که یار من تو باشی
به هر کجا که هستم کنار من تو باشی
خدا خودش میدونه بی تو میشم دیوونه
بیا که بی تو ای گل بهار من خزونه
بی تو گل وا نمی شه
دردم دوا نمی شه
دلم تا دنیا دنیاست
از تو جدا نمی شه
عاشقم من دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو
ای که بی تو شبم سحر نمیشه
عاشقم من

عاشقم من دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو
ای که بی تو شبم سحر نمیشه
عاشقم من

عاشقم من دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو
ای که بی تو شبم سحر نمیشه
عاشقم من
 
 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


تاریخ :
بازدید : 588
نویسنده : نوری

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

زندگی با تو بودن است،

زندگی عشقت را به دل داشتن است،

زندگی برای من، با تو بودن است.

تیر نزن به قلب من ای محبوبم


تاریخ :
بازدید : 600
نویسنده : نوری

یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد …

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره …

توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت …
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!


تاریخ :
بازدید : 625
نویسنده : نوری

باز هم میخواهم بنویسم

 

از مهمانی دیشب من و دل ،

 

که بی شک جای تو خالی بود !

 

از مستی و بی قراری ام ،

 

که نگاهم در عطش دیدار تو بود !

 

از نقاشی کلمات بر بوم دلم ،

 

که واژه ها برای بیان حرف دلم

 

 حقیر بود !

 

از همه چیز که دست به دست

 

هم داده بودند

 

 

تا دوباره قلم را بردارم ،

 

با او آشتی کنم

 

و اینها همه به خاطر تو بود !

 

برای تو ...

 

به راستی تو کیستی؟!

 

تو کیستی که دنیایم را

 

در هاله ی چشمانت می بینم

 

اگر دور از تو باشم ،

 

نهال وجودم پرپر می شود ...

 

و اگر با تو باشم ،

 

از لحظه های سرد تنهایی می گریزم

 

و به تو پناه می آورم ...

 

نمی دانم ...!

 

ای کاش ، 

 

ای کاش تو نیز دلتنگم باشی ...

 

ای کاش تو نیز عشقت را به من هدیه

 

دهی

 

تا من تمام روزهای زندگیم را ،

 

بدون هیچ واهمه ای به پای تو بریزم...

تاریخ :
بازدید : 586
نویسنده : نوری

دلم برای دیدن چشمهای قشنگت تنگ شده است
دلتنگی هایم همیشگیست
اشکهای روی گونه ام تمام نشدنیست
حالا دیگر حتی گرفتن دستهایت یکی از آرزوهای من است
در آغوش گرفتنت رویای شیرین من است
رویایی که در سر دارم قشنگترین صحنه زندگی من است
تو نمیدانی که آنچه در دل دارم درد چند ساله ی من است
تو نمیدانی که بودنت بهانه ای برای بودن من است
پس بدان و بمان با منی که بی تو ، حتی یک لحظه نیز نمیتوانم بی تو بودن را تحمل کنم
آن زمان که عاشق شدم ، آن لحظه که تو به قلبم آمدی ، قلبم تا ابد مال تو شد و نفس کشیدنم به شرط بودن تو شد
آری حالا که تو هستی ، دلتنگی نیز با من است، سخت است دور از تو بودن تحمل این درد کار من است.
هر لحظه که نفس میکشم ، عاشقتر میشوم ، هر چه با تو می مانم تشنه تر میشوم.
تشنه ی گرفتن دستهای گرمت  .
دلم برایت تنگ شده عزیزم ، دلم تنها تو را میخواهد عزیزم.


تاریخ :
بازدید : 600
نویسنده : نوری

شبی از پشت یك تنهایی نمناك و بارانی،

 

تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا كردم


تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم


پس از یك جستجوی نقره ای دركوچه های آبی احساس


تورا از بین گل هایی كه در تنهایی ام رویید با حسرت جدا كردم


و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی


دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی


و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

 تو را در دشتی از تنهایی و

حسرت رها كردم


همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت



حریم چشمهایم را به روی اشكی از

 

جنس غروب ساكت و نارنجی

 

خورشید واكردم



نمیدانم چرا رفتی نمیدانم شاید خطا كردم



و تو بی آنكه فكر غربت چشمان من باشی


نمی دانم كجا تا كی برای چه ولی رفتی

 


و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

 


و بعد از رفتنت یك قلب دریایی ترك برداشت



و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاكستری گم شد



و گنجشكی كه هر روز از كنار پنجره

 

با مهربانی دانه بر میداشت


تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد



و بعد از رفتنت دریاچه بغضی كرد


كسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد



وبعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید


كسی از پشت قاب پنجره آرام وزیبا گفت:



تو هم در پاسخ این رفتن بگو در راه انتخابم خطا كردم



و من در حالتی ما بین اشك و حسرت و تردید



و من در اوج پاییزی ترین حالت یك دل میان

 

 غصه ای از جنس بغض

 

 كوچك یك ابر



نمیدانم چرا شاید به رسم و عادت

 

 پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی

 

باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم


تاریخ :
بازدید : 484
نویسنده : نوری

                   يه روز بهم گفت: «مي‌خوام باهات دوست باشم؛

آخه مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام». بهش لبخند زدم

و گفتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلی

تنهام». يه روز ديگه بهم گفت: «مي‌خوام تا ابد

باهات بمونم؛ آخه مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من

هم خيلي تنهام». يه روز ديگه گفت: «مي‌خوام برم يه

جاي دور، جايي كه هيچ مزاحمي نباشه. بعد كه همه

چيز روبراه شد تو هم بيا. آخه مي‌دوني؟ من اينجا

خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره مي‌دونم.

فكر خوبيه. من هم خيلي تنهام». يه روز تو نامه‌ش

نوشت: «من اينجا يه دوست پيدا كردم. آخه مي‌دوني؟

من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند كشيدم و

زيرش نوشتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلی

تنهام». يه روز يه نامه نوشت و توش نوشت: «من

قراره اينجا با اين دوستم تا ابد زندگي كنم. آخه

مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند

كشيدم و زيرش نوشتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.

من هم خيلي تنهام».

حالا ديگه اون تنها نيست و من از اين بابت خيلی

خوشحالم و چيزی که بيشتر خوشحالم می کنه اينه که

نمی دونه من هنوز هم خيلي تنهام ...    


تاریخ :
بازدید : 583
نویسنده : نوری

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

                                شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

روز وشب خوابم نمی آید بچشم غم پرست        

                                بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد       

                               همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو                 

                              کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست     

                              این دل زارنزار اشک بارانم چو شمع

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست         

                             ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است      

                              با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت     

                              تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو      

                             چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

سر فرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین      

                            تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع


تاریخ :
بازدید : 441
نویسنده : نوری
 
 
 
الو ... الو... سلام 
 
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ 
 
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ 
 
پس چرا کسی جواب نمیده؟ 
 
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟ 
 
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده. 
 
بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ... 
 
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
 
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ 
 
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ 
 
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا 
 
باهام حرف بزنه گریه میکنما... 
 
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛ 
 
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..
 
دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم
 
میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
 
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
 
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .
 
اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ 
 
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟
 
نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
 
مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
 
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .
 
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
 
پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟
 
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟
 
مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
 
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:
 
آدم ،محبوب ترین مخلوق من..
 
چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...
 
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت. 
 
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ... 
 
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی... 
 
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخند برلب داشت برای همیشه به خواب فرو رفت

تاریخ :
بازدید : 575
نویسنده : نوری

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .

به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود.

از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم.

تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه.

بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .

روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .

من با کسی قرار نداشتم.

ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم

درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید .

من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود.

آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .

یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید

من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره

میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم

قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی

با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم .

من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه

من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد.

با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه.

اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم

اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم”

سالهای خیلی زیادی گذشت ...

به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده

فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند

یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه

دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته

این چیزی هست که اون نوشته بود:

” تمام توجهم به اون بود.

آرزو میکردم که عشقش برای من باشه.

اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم.

من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه.

من عاشقش هستم.

اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….

ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”


تاریخ :
بازدید : 630
نویسنده : نوری
 
حالش خیلی عجیب بود
 
فهمیدم با بقیه فرق میکنه
 
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
 
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
 
گفت: دارم میمیرم
 
گفتم: یعنی چی؟
 
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
 
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
 
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
 
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده 
 
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
 
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گولش زد
 
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
 
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
 
از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
 
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
 
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
 
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
 
خیلی مهربون شدم
 
دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
 
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
 
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
 
سرتونو درد نیارم
 
من کار میکردم اما حرص نداشتم
 
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
 
ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
 
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
 
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
 
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
 
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
 
گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
 
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
 
داشت میرفت
 
گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
 
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
 
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم.
 
با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
 
گفت: بیمار نیستم!
 
هم کفرم داشت در میومد و هم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
 
گفت: فهمیدم مردنیم
 
رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم
 
گفتن: نه ، گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!
 
خلاصه ما رفتنی هستیم
 
کی ش فرقی داره مگه؟
 
باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد

تاریخ :
بازدید : 602
نویسنده : نوری
 

......


تاریخ :
بازدید : 686
نویسنده : نوری
 

....

 

..........

 

..

 

..


تاریخ :
بازدید : 515
نویسنده : نوری

عکس های روز مادر (روز زن)

مادر تو تمام شادی هایت را به من بخشیدی

و غمهایت را در خود فرو ریخته ای،

تا نفس دارم و بعد از مرگ نیز روحم فراموشت نخواهد کرد.

ای خدای بزرگ!

به من توانائی بده

هرگز از پله های غرور بالا نروم و لحظات شادم را در کنارش باشم.

کمک کن قلب رئوف و قشنگ این فرشته زمینی ات را هرگز نلرزانم

و آسمان آرزوهایش را خراب نکنم.

الهی آمین.


تاریخ :
بازدید : 586
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه اشک و گریه

دﻟـــــﻢ ﮔﺮﻓﺘـــــــــــــــﻪ

ﻣﺜـﻞ ﻫـــﻮای ِ اﺑــﺮی ِ ﺷﻬــﺮی ﺧﺎﻣـــﻮش

دﻟــــﻢ ﺗﻨـﮓ اﺳـﺖ

ﻣﺜـﻞ آﺳﻤـــــــــــــﺎن ِ ﺑــــــﯽ ﺳﺘــﺎره ی ِ ﺷـبی زﻣﺴﺘــــــﺎﻧـﯽ….

ﺣــﺎل ِ دﻟـــــــــــﻢ ﺧـــﻮب ﻧﯿﺴــﺖ

ای آرام ﺟــﺎن ِ ﻟﺤﻈـﻪ ﻟﺤﻈــﻪ ﻫﺎی ِ ﺗﻨﻬــــﺎﯾﯽ

ﺑﯿـﺎ ﺗﺎ ﮐﻤـﯽ ﺑـﺎ ﺗـــﻮ ﺻﺤﺒـﺖ ﮐﻨـﻢ

اﯾـﻦ روزﻫـــﺎ….

ﺧﺴﺘـــﻪ و ﺑـﯽ ﺣﻮﺻﻠــــــــﻪ ام

دﺳﺘـــﻢ دل ﺑﻪ دل ِ ﻧﻮﺷﺘـــﻦ ﻧﻤﯽ دﻫــــــــــــﺪ

درﮔﯿـــــــــﺮم….

ﺑﺎ ﺧــﻮدم ، ﺑﺎ دﻧﯿــﺎ ، ﺑﺎ ﺳﺮﻧﻮﺷـــﺖ ، ﺑﺎ ﻗﺴﻤـــــﺖ

ﺑﺎ آدم ﻫــﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧـﻮد را اﻧﺴـــــــــﺎن ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﻨـﺪ

اﻣﺎ ﺑــــــﻮﯾﯽ از اﻧﺴـــﺎﻧﯿﺖ ﻧﺒـــﺮده اﻧﺪ….

ﺑﺎ دوﺳﺘـــــــــــــﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ رﻧگ ﺑﺎﺧﺘـــﻪ اﻧـﺪ

ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑـــــــــــــــﺎﻧﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ پَـﺮ پَـﺮ ﺷــــﺪه اﻧـﺪ

ﺑﺎ ﻋﺸــــــﻖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در اﯾـﻦ زﻣـــﺎﻧﻪ ی ِ ﺑــــــــــﯽ رﺣـﻢ

اﺣﺴـــﺎﺳﺖ را ﻧـــــــــــــــــﺎدﯾﺪه اﻧﮕـــــﺎﺷﺘﻪ اﻧـﺪ ﻗﻠﺒـــﺖ را ﺷﮑﺴﺘـــــﻪ اﻧـﺪ

ﺻﺪاﻗـــــﺖ ﻫﺎ و وﻓـــــﺎداری ﻫﺎﯾﺖ را ﺑﻪ ﻫﯿـــﭻ ﮔﺮﻓﺘـــﻪ اﻧـﺪ

و اﻋﺘﻤــــــﺎد را زﯾـﺮ ﺳــــــﻮال ﺑــﺮده اﻧـﺪ

اﯾـﻦ روزﻫــــﺎ….

ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ی دوﺳـــﺖ داﺷﺘــﻦ دارم

ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ دوﺳﺘـــــــــﻢ داﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ

اﯾـﻦ روزﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮدم….

ﻣﺜـﻞ دی ، ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ ، ﻣﺜـﻞ اﺳﻔﻨــــــﺪ

ﻣﺜـﻞ زﻣﺴﺘـــــــﺎن

اﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ زده

آرزوﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ

اﻣﯿــــــﺪم زﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮد ِ اﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ دﻓــــــــﻦ ﺷـﺪه

ﻧﻪ ﺑﻪ آﻣـــــﺪنی دل ﺧﻮﺷــﻢ

و ﻧﻪ از رﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ

اﯾـﻦ روزﻫـــﺎ ﭘــُﺮ از ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ

ﺳﮑــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮتی پُـــﺮ از ﻓﺮﯾـــــﺎد

اﻣــﺮوز اﯾـﻦ ﺳﮑـــــــﻮت ﭘــُﺮ ﻓﺮﯾــﺎد را

اﯾـﻦ ” آه ” ﻫــﺎ را

اﯾـﻦ درد و دل ﻫــﺎ را آورده ام ﭘﯿــﺶ ِ ﺗـــــﻮ

ﺗــﻮﯾﯽ ﮐﻪ در ﮐﺘـــﺎب ِ آﺳﻤــــﺎﻧﯽ ات

ﻧﻮﺷﺘـــﻪ ای

” قُـﻞ هُــﻮَ اﻟﻠـﻪُ اَحَــﺪ ”

ﺑﮕـــﻮ اوﺳــﺖ ﺧــﺪای ﯾﮕـــــﺎﻧﻪ….

ﭘـﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾــــﻢ ﺑﻪ ﺗــﻮ

ای ﺧـــــﺪاﯾـﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﭽــﻮن ﻣـــــﻦ

ﺗﻨﻬــــﺎﯾﯽ ﻫـﺎﯾﺖ را ﻓﺮﯾـــــﺎد ﻣﯽ ﮐﺸــﯽ

ﻣﯽ ﺧﻮانمَــــــﺖ ﺑﻪ ﻧــﺎم

ﭘـﺲ ﺑﺸﻨــــــــــــــــــــــﻮ آه ﻫــﺎی اﯾـﻦ دل ِ ﺷﮑﺴﺘــﻪ و ﺧﺴﺘـــﻪ را

و اﺟــﺎﺑـﺖ ﮐـﻦ ” اِﻫــﺪِﻧـﺎ اﻟصــﺮاطَ اﻟﻤُﺴﺘَﻘﯿـــــﻢ ” را

ﻫـــــــﺪاﯾﺖ ﮐـﻦ ﻣـﺮا

ﺑﻪ ﻫﻤـﺎن راﻫــﯽ ﮐﻪ ﺑﺮاﯾــﻢ ﺑﻬﺘـــﺮﯾﻦ اﺳـﺖ

راﻫــﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺳـﺪ ﺑﻪ آﻏـــــــــﻮش ﺗــﻮ

ﺧﺴﺘــﻪ ام…. ﺧﺴﺘـــــﻪ….

ﺑﻪ ﻣــﻦ ﺟـــﺎﯾﯽ ﺑــــــــــــــــــــﺪه آﻧﺠـﺎ

ﺣـــــــــﻮاﻟﯽ ِ اﺑـــﺮﻫﺎ

دﯾـﻮار ﺑﻪ دﯾــﻮار ِ ﮐﻠﺒـــﻪ ی ِ ﺳﺘــــﺎره ﻫﺎ

آﻧﺠـﺎ ﮐﻪ ﻫﻤـــﻪ ﺟـﺎ ﻧـــــــــــــﻮر اﺳﺖ و ﻧﮕــــﺎر

ﻣﯽ ﺧﻮاﻫـﻢ ﺑﺨﻮاﺑـــــﻢ

ﻣﯽ ﺧﻮاﻫـــــــــــــــﻢ در آﻏــــﻮش ِ ﮔــــــــﺮمت آرام ﮔﯿــﺮم

ﻣﯽ ﺧﻮاﻫـﻢ ﺑﺎ ﺗـﻮ ﻋﺸـــــــــﻖ ﺑـﺎزی ﮐﻨـﻢ

ﻋﺸـــــﻖ ﺑـﺎزی ای از ﺟﻨــــــــــــﺲ ِ راز و ﻧﯿـــــﺎز

ای آرام ِ دل ، ﺑﻪ ﻣـــــــــــــﻦ ﺟــﺎﯾﯽ ﺑـﺪه

ﯾک ﺗﺨــــﺖ ﺧــــﺎﻟـﯽ

ﯾک دﻧﯿـــــﺎی ﺧـــﺎﻟـﯽ

دﻟــــﻢ ﮔﺮﻓﺘــــﻪ….

دﻟـــــﻢ ﺗﻨگ اﺳـﺖ

دﻟــــﻢ ﭘـــﺮواز ﻣﯽ ﺧﻮاﻫـﺪ

از زﻣﯿـﻦ و آدم ﻫـﺎﯾﺶ دﻟﮕﯿــــــــﺮم

ﻣﯽ داﻧــﯽ ؟!

آن روز دروغ ﮔﻔﺘــﻪ ﺑــــــــﻮدم

ﯾﻌﻨـﯽ ﮔﻔﺘــﻪ ﺑــﻮدم ﺣـــﺎل ِ ﻣـﻦ ﺧـــــــﻮب اﺳـﺖ

اﻣــﺎ ﺗــــﻮ ﺑــــــــــــــــــــــــــــﺎور ﻧﮑـﻦ.


تاریخ :
بازدید : 538
نویسنده : نوری

www.bo3e.com-ax-dokhtar-tanha-seri6-4.jp

 

چه کسی میگوید که من هیچ ندارم؟


من چیزهای با ارزشی دارم  


حنجره ای برای بغض  


چشمانی برای گریه  


لبهایی برای سکوت  


دستهایی برای خالی ماندن


پاهایی برای نرفتن  


شبهایی بی ستاره  


پنجره ای به سوی کوچه بن بست
و وجودی بی پاسخ!


تاریخ :
بازدید : 652
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه

باز منم و تنهایی و سیاهی

باز منم و انبوه غم های بی قراری

آشفتگی پریشانی تاریکی

چه وقت شب سیاهم در صبحدم سحر سپید خواهد شد

چه وقت قلبم از اندوه خالی خواهد شد

آه….

دوباره خواهم دید

خواهم دید خنده بر لبان کودکان امروز

باز هم بادبادک ها را در آسمان خواهم دید

چشمان خونینم را چه کنم

دل غمینم را چه کنم

دلم در سینه بی تاب است

دلم از ظلم بیدادگر تاریک است

خدایا فقط تو را دارم

تو به من قدرت زیستن

در این آشفته بازار را می دهی

پنجره ها با شیشه های دودی

درها با قفل های آهنین

محبت ها پوشالی

آدمها رنگ به رنگ

احساس ها زودگذر

دنیا فنا شده

قلب ها مرده

انسانیت زنده به گور شده

مهربانی پرواز کرده است

من هم سیاهم

خدایا من جای چه کسی را گرفته ام

خدایا به دلهایمان رنگ خوشی بزن

فکرهایمان را از سیاهی به سپیدی بکشان

خدایا توان تحملم را بیشتر کن

کمکم کن تا همچنان با((امید))ادامه دهم به زندگی که پر از

افسوس و آه و ای کاش هاست


تاریخ :
بازدید : 678
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه

ای خدا Windows دل را باز کن ،

یک Print از رحمتت آغاز کن .

Option غم را خدایا On مکن ،

فایل اشکم را خدایا Run مکن .

نام تو Password درهای بهشت ،

آدرس Email سایت سرنوشت .

ای خدا حرف دلم با کی زنم ،

Help میخواهم که F1 میزنم .

refresh این دل به الطاف تو است ،

save انعامش دراین ماه نو است .

با clear کردن ذهن از گناه ،

ما به تو می آوریم عذر و پناه .

ای خدا این کهنه دل format نما ،

از خود و قرآن مکن ما را جدا .


تاریخ :
بازدید : 485
نویسنده : نوری

عکس جالب و دیدنی

سر تا پای‌ خودم‌ را که‌ خلاصه‌ می کنم، می شوم‌ قد یک‌ کف دست‌ خاک‌

که‌ ممکن‌ بود یک‌ تکه‌ آجر باشد توی‌ دیوار یک‌ خانه،

یا یک‌ قلوه‌ سنگ‌ روی‌ شانه‌ یک‌ کوه، یا مشتی‌ سنگ ریزه،

ته ‌ته‌ اقیانوس؛ یا حتی‌ خاک‌ یک‌ گلدان‌ باشد؛ خاک‌ همین‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ ممکن‌ است‌ هیچ‌ وقت، هیچ‌ اسمی‌ نداشته‌ باشد

و تا همیشه، خاک‌ باقی‌ بماند، فقط‌ خاک.

اما حالا یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ وجود دارد

که‌ الله به او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بکشد، ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.

یک‌ مشت‌ خاک‌ که‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود، انتخاب‌ کند، عوض‌ بشود، تغییر کند.

وای، خدای‌ بزرگ!

من‌ چقدر خوشبختم.

من‌ همان‌ خاک‌ انتخاب‌ شده‌ هستم.

همان‌ خاکی‌ که‌ با بقیه‌ خاک ها فرق‌ می کند.

من‌ آن‌ خاکی‌ هستم‌ که‌ توی‌ دست های‌ بلا تشبیه او ورزیده‌ شده ام‌

و او از نفسش‌ در آن‌ دمیده.

من‌ آن‌ خاک‌ قیمتی ام.

حالا می‌فهمم‌ چرا فرشته ها آن قدر رشک می بردند.

اما اگر این‌ خاک، این‌ خاک‌ برگزیده، خاکی‌ که‌ اسم‌ دارد،

قشنگ ترین‌ اسم‌ دنیا را، خاکی‌ که‌ نور چشمی‌ و عزیز دُردانه‌ عالم هستی هست،

اگر نتواند تغییر کند، اگر عوض‌ نشود،

اگر انتخاب‌ نکند، اگر همین‌ طور خاک‌ باقی‌ بماند،

اگر آن‌ آخر که‌ قرار است‌ برگردد و خود جدیدش‌ را تحویل‌ خدای خویش بدهد،

سرش‌ را بیندازد پایین و بگوید:

یا لَیتَنی‌ کُنت‌ تُراباً .

بگوید: ای‌ کاش‌ خاک‌ بودم…

این‌ وحشتناک ترین‌ جمله ای‌ است‌ که‌ یک‌ آدم‌ می تواند بگوید.

یعنی‌ این‌ که‌ حتی‌ نتوانسته‌ خاک‌ باشد، چه‌ برسد به‌ آدم! یعنی‌ این‌ که…

خدایا دستمان‌ را بگیر و نیاور آن‌ روزی‌ را که‌ هیچ‌ آدمی‌ چنین‌ بگوید.

خــدایـــــــــــــا کمکم کن.


تاریخ :
بازدید : 674
نویسنده : نوری

عکس متحرک

سلام دوستان گلم.خوبین؟

من بد نیستم راستش دلم بدجوری گرفته.

گفتم چند خطی بنویسم شاید حالم بهتر بشه.

لابد میگین از چی و از کی؟!

اما بماند…..

خدا رو شکر زندگیم خوبه ، همسرم واقعا آدم خوبیه ، بچه های خوبی دارم

و بابت تمام اینا همیشه خدا رو شکر کردم و می کنم.

اما دلم گرفته از این زمونه.

از اینکه وقتی میرم بیرون از خونه

و پوشش دختر و پسرا رو با اون وضع افتضاح می بینم از زندگی بیزار میشم.

نمی دونم چرا اما با دیدن عکسای ناجوری که بعضی دخترا از خودشون تو نت می ذارن

یا حرفای ناجور و این چیزا دلم می گیره.

از بودنم تو این دنیا با این وضع مردم بیزار میشم.

من نه آدم خیلی مذهبی هستم و نه اون طوری زیادی راحت!

از دیدن جفتشون دلم می گیره

( خانم هایی که اونقدر خودشونو می پوشونن که فقط میشه بینی شون رو ببینی!!!

و خانم هایی که اون قدر ول هستن که با یه نگاه تمام بدنشون رو میشه دید!!! ) 

کاش همه حد وسط رو رعایت کنن

و جزء اون دو دسته از آدما نباشن که یا از اینور بوم میوفتن یا از اونورش!!!

جدیدا این ساق شلواریا مد شده و بیشتر دخترخانما می پوشن اونم با مانتوهای کوتاه!

تا جایی که من می دونم اون مدل لباس پوشیدن بیشتر شبیه لباس پوشیدن تو مجالس هست

اما بعضیا اصلا مراعات نمی کنن.

دیروز تو نت می چرخیدم حوصلم سر رفته بود.

وقتی می دیدم تمامی حرفا و عکسایی که در مورد رابطه های دختر و پسر و این چیزاست

آمار لایک و کامنت هاش از همه بالاتره

واقعا از جوونای ایران نا امید شدم!

مطالبی که تو نت بیشتر لایک می خوره و طرفدار داره

مطالبی هست که به نظرم بودن یا نبودنش واسه هیچکی فرقی نمی کنه!

مثلا یه عکس می ذارن ۴ تا دختر با تاپ و ساق شلواری دارن مسابقه دو میدن.

جالبه عکسه از پشت این خانما گرفته شده

و از همه می خوان بگن کدوم شماره رو دوس دارن!!!!

و تمام ملت نظر میدن که شماره فلان و تیپ فلانی!!!

جوونا هیچ هدفی تو زندگی ندارن

وگرنه با این چیزای الکی وقتشونو هدر نمی دادن!

کاش بتونیم از زمان مون حداقل طوری استفاده کنیم که

چندین سال دیگه حسرت زمان های از دست رفتمون رو نخوریم!

دلم بدجور گرفته……


تاریخ :
بازدید : 516
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه

عکس عاشقانه

عکس عاشقانه


تاریخ :
بازدید : 516
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه متحرک بوسه


تاریخ :
بازدید : 6178
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

 

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

عکس عاشقانه گل هدیه دادن

عکس عاشقانه گل هدیه دادن


تاریخ :
بازدید : 546
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه آغوش

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند

که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .

شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند.

یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت :

درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم،

من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کن .

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت

و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت….

در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:

درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم،

من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود .

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت

و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا

ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است .

تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند .

آن ها مدتی به هم خیره شدند

و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند

کیسه هایشان را زمین گذاشتند

و یکدیگر را در آغوش گرفتند .


تاریخ :
بازدید : 492
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه

عکس عاشقانه


تاریخ :
بازدید : 513
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه

دلم تنـــگ است از دنیـا چرایش را نمـی دانـم

من این شعـر غـم افـزا را شبی صد بار می خوانم

چه می خواهم از این دنیا، از این دنیای افسونکار

قســــم بر پاکـی اشکـــــم جوابم را نمی دانم

شروع کودکی هایـم سرآغـاز غمــی جانکــاه

از آن غـم تا به فرداهـا پر از تشـویش، گریانـم

بهــار زندگی را مـن هــــزاران بار بوییــدم

کنـون با غصـــه می گویـم خداونـدا پشیمانم

به سـوی درگـه هستــی هزاران بار رو کردم

الهی تا به کی غمگین در این غم خانه می مانم

خدایــا با تو می گویم حدیث کهنـه ی غم را

بگو با من که سالی چند در این غم خانه مهمانم

دلم تنـــگ است از دنیا چرایش را نمی دانم

ولی یک روز این غم را ز خود آهسته می رانم


تاریخ :
بازدید : 636
نویسنده : نوری

عکس مذهبی دعا کردن

خدایا مرا ببخش!

به خاطر همه لحظه هایی که به یاد تو نبوده ام.

به خاطر همه سجده هایی که زود سر از مهر برداشته ام.

به خاطر همه درهایی که کوبیده ام و خانه تو نبوده اند.

به خاطر همه حاجاتی که از غیر از تو خواسته ام.

به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستی و من اعتماد نداشتم.

به خاطر همه آنچه خواستی به من بفهمانی و من نفهمیدم.

به خاطر همه نعمتهایی که من شکر نکرده ام.

به خاطر همه چشم پوشیهایت که سوء استفاده کرده و گستاخ تر شده ام.

به خاطر همه آنچه در راه من خرج کرده ای و من هیچ در راه تو خرج نکرده ام.

به خاطر…

مرا ببخش


تاریخ :
بازدید : 580
نویسنده : نوری

عکس عاشقانه دعا کردن

خدای مهربانم

به همه انسان ها فرصت این را بده تا تو را بهتر بشناسند.

تو را در دلهایشان جستجو کنند.

و عشق تو را در تک تک لحظاتشان احساس کنند.

زندگی هایمان غمبار است و خشن.

قلب هایمان را سرشار از لطافت کن.

به ما بال پرواز بده و هوایی برای نفس کشیدن….


تاریخ :
بازدید : 620
نویسنده : نوری

14.gif

uniqelove_ROMANTIC_57_.jpg

کاش نمیگذشت آن لحظه که در آغوشت بودم ،

 

 کاش نمیگذشت لحظه ای که خیره به چشمانت بودم

 

دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی ،

 

 سرت بر روی شانه هایم باشد و همزبان دل گرفته ام باشی

 

دلم گرفت وقتی که رفتی ،

 

 چگونه سر کنم لحظات دور از تو بودن را …

71545998654357476734.gif


تاریخ :
بازدید : 511
نویسنده : نوری
گاهی نبايد هي باخود تكــ ـــ ــرار كرد حرف‌ها را!

فكر هم نبايد كرد!

 اصلا هيچ كاري نبايد كرد ...

حتی نبايد نوشت!

 بايد ...

سكوت كرد

 عميقا سـ ــــ ــكوت كرد ...

1375654339910717_orig.jpg

تاریخ :
بازدید : 521
نویسنده : نوری
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 


تاریخ :
بازدید : 1019
نویسنده : نوری
51267ca523b70.jpg

تو هم دل کندی از عشقم تو هم رفتی یه جا دیگه

یه دنیا فاصله داری گمت کردم کجا دیگه

مسیر آرزوهاتو با چشمای ترم دیدم

پشیمون نیستی از رفتن اینو از جاده فهمیدم

باید کاری کنم تا زود بره از خاطرم تردید

حالا که توی این جنگل نمیشه رد پاتو دید

هنوز از این جدایی ها کسی چیزی نمیدونه

نمی بینن سرو وضعم یه چند ماهه پریشونه

هنوز از من سراغت رو میگیرن مردم بی درد

بسه دیوونه این کارا تا فرصت باقیه برگرد

از اون روزی که فهمیدی بهت وابسته ام رفتی

میون راه ولم کردی تا دیدی خسته ام رفتی

تو رو وقتی گمت کردم که لو دادم غرورم رو

خودم بستم با بی فکری همه راه عبورم رو

نمیدونم چرا هرکی میفهمه عاشقم میره

چرا قلب پرم از این شکستن ها نمیمیره


تاریخ :
بازدید : 545
نویسنده : نوری
مــی خـواهـم داستـانـی از علاقــه ام بـه تــو را بنـویسـم
dv334xpqgvtk18rdrckr.gifیـکی بـــود ، یـکی …
dv334xpqgvtk18rdrckr.gifبـی خیال……..!!
dv334xpqgvtk18rdrckr.gifخــلاصـه اش میشود اینــکـه :
dv334xpqgvtk18rdrckr.gifدوستـت دارم ، لعـنتـی برگرد . . . !

328 بیوگرافی و عکس های تیلور سوئیفت

تاریخ :
بازدید : 548
نویسنده : نوری

http://ap2.persianfun.info/img/92/2/Namayeshe%20Ehsas%2013/6.jpg

لبریزِ توام
لبریزِ تو
و غمگین

لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..

ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه می‌‌کند..


تاریخ :
بازدید : 610
نویسنده : نوری

http://ap2.persianfun.info/img/92/2/Namayeshe%20Ehsas%2013/5.jpg

"همه..."
آسمان همه ابر...
ابر همه باران...
باران همه اشک...
اشک همه بغض...
بغض همه من...
من همه تو...
تو همه عشق...
عشق همه حسرت...
حسرت همه درد...
درد همه شب...
شب همه ماه...
ماه همه بی من، بی تو، آه...


تاریخ :
بازدید : 584
نویسنده : نوری

زن شیطان نیست

زن جلوه زیبایی بی حد خداوند است

میل انسان به بقا

میل انسان به زندگی

میل انسان به زیبا پرستی

میل انسان به انسان

زن شیطان نیست گوشه ای از هنر آفرینش است

زن عـــشق است

یک سرمایه ابدی در جهان

خلاصه تمام مهربانی های دنیا

چشمهایت را که پاک کنی از تمام هوسها

ناز یک زن را جوهر زنانگی او میبینی نه نیاز مردانگی خود

 

 

 

 

 

 


تاریخ :
بازدید : 593
نویسنده : نوری
 

تاریخ :
بازدید : 526
نویسنده : نوری
 

.


تاریخ :
بازدید : 533
نویسنده : نوری
item16.gif
 
floatie00241.giffloatie00241.giffloatie00241.gif

 

شلوارا کوتاهه، مانتوها چسبونه
دوهزارتا لیلی واسه هر مجنونه

من چه‌قد خوشبختم همه‌چی آرومه
مانتوها چسبونن، همه‌چی معلومه!
...
بگو این آرایش تا ابد پابرجاس
حالا که خط‌چشم تو نگاهت پیداس!

من چه‌قد خوشبختم زندگی آسونه
زندگی شیرینه همه‌چی ارزونه

همه‌چی آرومه غصه‌ها خوابیدن
پول خوبی می‌دن واسه‌ی زاییدن!

ما چه‌قد خوشبختیم همه‌چی آرومه
چه‌کسی بیکاره؟ چه کسی محرومه؟

غول بدبختی رو غول خوشبختی خورد
هرچی که مشکل بود همه رو لولو برد!

قاضیا بیکارن زندونا تعطیله
پایه‌ی میز کسی نیست کلی میله

شیشه‌ی نوشابه جز واسه خوردن نیست
کار وانت غیر از پرتقال بردن نیست!

تو خیابون غیر از لیلی و مجنون نیست
روی هیچ دیواری قطره‌های خون نیست

نیست اصلا سانسور سایتها فیلتر نیست
توی میزگردا پشت هم زرزر نیست!

اونقَدَر خوشبختم اونقَدَر خوشحالم
که به بعضی‌جاها وازلین می‌مالم!

زده زیر دلمون خوشی ِ افراطی...
من نخوردم چیزی یا نکردم قاطی!

 

{-88-}{-88-}{-88-}{-88-}{-88-}


فقط دوستای گلم ؛ خواهشا کپی نکنید !
کلی وقت برده !!!
مرسی عزیزان.
<img src=">

item16.gif

تاریخ :
بازدید : 1020
نویسنده : نوری
d012524366d107b04e998a6470607244-425
 

تاریخ :
بازدید : 494
نویسنده : نوری
1374590474.jpg

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:
من رفتم ؛
باهات قهرم ،
دیگه تموم !
دیگه دوستت ندارم .....
وچقدر دلم میخواهد بشنوم:
کجا بچه لوس !؟
غلط میکنی که میری .....
مگه دست خودته ؟
رفتن به این راحتی نیست.... !
اما ....
نمیدانم
چه حکمتی است که آدمی همیشه اینجور وقتها میشنود :
به جهنم !!!!

 

بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com